متروکه
licenseمعنی کلمه متروکه
معنی واژه متروکه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | abandoned, obsolete, left, forlorn, divorcee, deserted | ||
عربی | مهجور، مهمل، منبوذ | ||
ترکی | terk edilmiş | ||
فرانسوی | abandonné | ||
آلمانی | verlassen | ||
اسپانیایی | abandonado | ||
ایتالیایی | abbandonato | ||
مرتبط | متروک، منسوخ، کهنه، مهجور، از کار افتاده، چپ، بی کس، درمانده، بی چاره، زن مطلقه، زن طلاق گرفته | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "متروکه" در زبان فارسی به معنای "رها شده" یا "به حال خود واگذار شده" است و معمولاً در زمینههای مختلفی مانند ادبیات، حقوق و امور اجتماعی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و زبانی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "متروکه" به شکلی صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | متروکه | ||
معادل ابجد | 671 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | matruke | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی: متروکَة] | ||
آواشناسی | matruke | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی متروکه | ||
پخش صوت |
متروکه . [ م َ ک َ / ک ِ ] (ع ص ) مأخوذ ازتازی ، هر چیز واگذاشته شده و ترک شده و ساقط گشته . (ناظم الاطباء). کلمه "متروکه" در زبان فارسی به معنای "رها شده" یا "به حال خود واگذار شده" است و معمولاً در زمینههای مختلفی مانند ادبیات، حقوق و امور اجتماعی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و زبانی مربوط به این کلمه اشاره میکنم: نوشتار صحیح: کلمه "متروکه" باید به همین شکل نوشته شود و از دیگر اشکال مشابه پرهیز شود. نقش کلمه: "متروکه" به عنوان یک صفت به کار میرود و معمولاً برای توصیف اسمها استفاده میشود. مثلاً: "محل متروکه"، "اشیاء متروکه". زاویه معنایی: این کلمه اغلب بار منفی دارد و به حالتی اشاره میکند که چیزی رها شده یا neglected است. لذا در متنهای توصیفی باید به نحوی استفاده شود که مفهوم واضحی داشته باشد. ترکیبهای همنشین: این کلمه معمولاً با اسمهای خاص و عمومی همراه میشود. مثلاً: "بناهای متروکه"، "خودروهای متروکه". جملهسازی: برای استفاده صحیح از این کلمه در جملات، میتوان به ساختارهای زیر اشاره کرد: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "متروکه" به شکلی صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
- اموال متروکه ؛ چیزهائی که از شخص مرده باقی مانده باشد. (ناظم الاطباء).
و رجوع به متروک و متروکات شود.
abandoned, obsolete, left, forlorn, divorcee, deserted
مهجور، مهمل، منبوذ
terk edilmiş
abandonné
verlassen
abandonado
abbandonato
متروک، منسوخ، کهنه، مهجور، از کار افتاده، چپ، بی کس، درمانده، بی چاره، زن مطلقه، زن طلاق گرفته