جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: متواتر. [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) پیاپی آینده یا از پس یکدیگر آینده به مهلت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پیوسته . پی در پی . پیاپی . در پی یکدیگر آینده . متتابع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون او نه هست و نه بود ونه نیز خواهد بود. فراق او متواتر هوای او سرمد. منجیک . لیکن از بس که متواتر نبشته هابمن میرسد. (سیاست نامه چ اقبال ص 77). و بول گرم و رنگین و نبض شاهق و متواتر و ممتلی باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صلات و مواهب پادشاهان برخی متواتر شد. (کلیله و دمنه ). و در وی شکار بسیار بود و اختلاف صیادان متواتر. (کلیله و دمنه ). دو ماه متواتر در ممارست آن روزگار گذاشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 264). سه روز متواتر در پی ایشان میرفتند و میکشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 418). و بناء تمامت شرایع و ادیان بر این نقل متواتر است . (جامع التواریخ رشیدی ). و نقل دو نوع است یکی متواتر که موجب علم باشد. (رشیدی ). ایلچیان را متعاقب و متواتر می فرستاد. (جامع التواریخ رشیدی ). - خبر متواتر ؛ این اصطلاح درایه و حدیث و اصول است و خبری است که جماعتی آن را نقل کرده باشند به نحوی که مفید علم باشد یعنی علم عادی . و محال باشدکه همگی تبانی برکذب کرده باشند و بالجمله یکی از طرق علم عادی اخبار متواتره است و اغلب اطلاعات و علوم ما نسبت به امور تاریخی از همین راه است . زیرا گاه یک خبری را عده ای بنحو واحدی ولو وحدت معنوی نه لفظی نقل نمایند محال است که همگی تبانی کرده باشند پس مفید یقین خواهد بود. (از فرهنگ علوم دکتر سجادی از معالم ص 101 و تلویح تفتازانی ص 429). و رجوع به تعریفات جرجانی و نفایس الفنون ذیل علم حدیث و حدیث و خبردر این لغت نامه شود. - متواتر در قافیه ؛ و آن متحرک و ساکنی است چنانکه : برآنی که غم بر دل من گماری . و این سبب خفیف است و در اشعارعجم در یازده فعل بیش نیفتد. مفاعیلن و فاعلاتن و فعلاتن ، و فعولن ، و مفعولن ، و فعلن و فاعلاتن فع، و فعلاتن فع، و مفاعیلن فع، و مفتعلن فع، و مفعولن فع، و این قافیت را از بهر آن متواتر خواندند که متحرک آن راساکن بر پی است و در این قافیت تتابع و توالی حرکات نیست ، چنانکه در قوافی متقدم از متدارک و متراکب و متکاوس ، و ناقة مواترة شتری باشد که یک زانو بر زمین زند و زمانی بایستد آنگه دیگر زانو برزمین آرد. و تواتر در هر چیز اقتضاء آن کند که میان هر دو حال فترتی باشد و اگر آن فترت نباشد متتابع و متدارک گویند و آنچه عامه ٔ مترسلان گویند و نویسند بر تواتر خبر فلان یا نامه های فلان می رسد ومراد آن بود که پیاپی میرسد، بی انقطاع خطاست و صواب آن است که گویند بر تتابع یا بر توالی . (المعجم فی معاییر اشعارالعجم چ مدرس رضوی چ دانشگاه ص 274). - متواتر شدن ؛ پیاپی گشتن . پی در پی گردیدن : واگر دم زدن متواتر شود [ در بیماری ذات الریه ] لعاب اسپغول رقیق با جلاب جرعه جرعه میدهند و آب گرم بر سینه و پهلو میریزند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). هرگاه خون در مثانه یا امعاء یا در معده بسته شود و علقه گرددرنگ روی زرد شود و نبض صغیر و ضعیف و متواتر شود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تا خبر متواتر شد و خدیعت و مکرآن کافرنعمت ظاهر گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 39). و خبر استیلاء ایشان بر بلاد ماوراءالنهر و استعلا بر عساکری که به حفظ آن نواحی منصوب بودند متواتر شد. (المعجم چ 1 تهران ص 5). - متواتر کردن ؛ پیاپی کردن : پسران مذکور و اقربا ایلچیان متواتر کردند. (جهانگشای جوینی ). - متواتر گردانیدن ؛ پی در پی کردن . متواتر کردن : ایلچیان را به اعلام وصول به اقارب و عشایر در جوانب متواتر گردانید. (جهانگشای جوینی ). successive متعاقب، متوالي، متوال، متتابع، متتالي sık fréquent häufig frecuente frequente
کلمه "متواتر" یک واژه عربی است که در زبان فارسی به معنای "در حال انتقال" یا "با دقت و استمراری" مورد استفاده قرار میگیرد. در زبان فارسی، این کلمه معمولاً در متون علمی، حقوقی، و دینی استفاده میشود.
قواعد نگارشی مرتبط با "متواتر":
نقطهگذاری: در متن، اگر "متواتر" در پایان جمله بیاید، پس از آن باید علامت نقطه (.) گذاشته شود.
مثال: این حدیث متواتر است.
نوشتار و املای صحیح: برای املای صحیح این کلمه از حرف "ت" و "و" و "ر" به درستی استفاده کنید.
تطابق با سایر اجزا جمله: از نظر گرامری، کلمه "متواتر" ممکن است به عنوان صفت به کار رود و باید به درستی با اسم خود از نظر جنس و تعداد تطابق داشته باشد.
مثال: احادیث متواتر وجود دارد. (در این جمله "متواتر" باید با "احادیث" همخوانی داشته باشد)
استفاده در جملات: این کلمه معمولاً در جملات علمی یا دینی به کار میرود و باید در زمینهای که مشخص میکند، استفاده شود.
مثال: بحث در مورد اخبار متواتر در علوم اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
ترکیبات: "متواتر" میتواند با سایر واژهها ترکیب شود و معانی جدیدی به وجود بیاورد. مثلاً "روایت متواتر" یا "خبر متواتر".
با رعایت این نکات میتوانید به درستی و به طور مؤثر از واژه "متواتر" در نوشتار فارسی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
خبر وقوع زلزله در شهر ما به صورت متواتر از رسانهها پخش شد و همه را نگران کرد.
آمار سرشماری جمعیت در سالهای اخیر نشان میدهد که رشد جمعیت در مناطق روستایی به شدت متواتر است.
مشاهدات علمی از پدیدههای طبیعی باید به طور متواتر و دقیق ثبت شوند تا بتوان به نتایج قابل اعتمادی دست یافت.