جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mosle
like  |

مثله

معنی: مثله . [ م ُ ل َ / ل ِ ] (از ع ، مص ) گوش و بینی بریدن . (غیاث ) (آنندراج ) : اما بباید دانست که مردمان از شما ترسیده شده اند بدانچه رفته است تا این غایت به جاهای دیگر از غارت و مثله و کشتن و گردن زدن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 563). در آن کس نگاه کرد که سزاوار زجر و تعزیر آمدو او در حال آن کسی که به مثله و امثال آن نکال و عقوبت گرفتار بود ... (مرزبان نامه چ قزوینی چ 3 ص 292). از عقوبت شکنجه و مثله ناله و تضرع مسکینان و آه دود آسای خلقان به آسمان می رسد. (جهانگشای جوینی ).
هشت روزی اندر این خط تن زنید
وز برون مثله تماشا می کنید.
مولوی .
و رجوع به مُثلَة شود. || عقوبت کردن . (غیاث ) (آنندراج ). || (ص ) این مصدر به معنی اسم مفعول مستعمل می شود چنانکه خلق به معنی مخلوق . (غیاث ) (آنندراج ). گوش و بینی بریده شده . || عقوبت کرده شده . (ناظم الاطباء). || در بعضی کتب به معنی اعضای بریده شده و دم بریده شده و پوست برکنده و موی تن برکنده نیز نوشته اند.(غیاث ) (آنندراج ).
... ادامه
846 | 0
مترادف: 1- بريدن گوش يا بيني 2- شكنجه، عقوبت 3- آفت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی: مثلَة]
مختصات: (مُ لِ) [ ع . مثلة ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mosle
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 575
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
like
ترکی
beğenmek
فرانسوی
comme
آلمانی
wie
اسپانیایی
como
ایتالیایی
piace
عربی
يحب
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مثله" در زبان فارسی به معنای "قطع کردن" یا "تکه‌تکه کردن" است و معمولاً در معنای خاصی به کار می‌رود که به آسیب رساندن یا تغییر شکل دادن به چیزی اشاره دارد.

قواعد نگارشی و نحوی درباره کلمه "مثله":

  1. نحو:

    • معمولاً "مثله" به عنوان فعل مورد استفاده قرار می‌گیرد.
    • مثال: "او مثله کرد" (او چیزی را تکه‌تکه کرد).
  2. صرف و شکل‌های مختلف:

    • در زمان‌های مختلف ممکن است به اشکال دیگر صرف شود.
    • مثلاً در زمان گذشته: مثله شد / مثله کردند.
  3. استفاده در جملات:

    • "مثله" می‌تواند با فاعل و مفعول استفاده شود.
    • مثال: "مهاجم در حادثه مثله کرد."
  4. نگارش:

    • هنگام نوشتن، باید املای صحیح کلمه را رعایت کرد.
    • به عنوان مثال، نوشتن "مثله" بدون اشتباهات املایی.
  5. کاربردهای مجازی:
    • گاهی اوقات، این کلمه در معانی مجازی و استعاری نیز به کار می‌رود.
    • مثال: "زندگی‌اش را مثله کرده است."

امیدوارم این توضیحات برای شما مفید باشد. اگر سؤال دیگری دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او تصمیم گرفت که داستانش را به گونه‌ای مثله کند که بیشتر جذاب باشد.
  2. در این پروژه، ما نیاز به تکنیک‌هایی داریم که بتوانند اطلاعات را به شکلی مثله و سازماندهی کنند.
  3. شعر او به قدری زیبا بود که حتی مثله شدنش هم نتوانست از زیبایی‌اش کم کند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری