جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مجاز. [ م ُ ] (ع ص ) اجازه داده شده و اذن داده شده . (ناظم الاطباء). آن که دستوری دارد. مأذون . با رخصت .رخصت داده شده . رخصت یافته . مرخص . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || جایز. روا. (ناظم الاطباء). مباح . روا. مشروع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - پزشک مجاز . رجوع به ترکیب بعد شود. - طبیب مجاز ؛ به کسی اطلاق می گردد که در مدارس عالی طب تحصیل نکرده ولی با کار و تجربه و کسب اطلاع در محضر طبیبان حاذق اطلاعات نسبةً قابل توجهی در این رشته بدست آورده با شرایطی موفق به دریافت اجازه طبابت شده باشد. || صاحب اجازه ٔ روایت . صاحب اجازه ٔ اجتهاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). 1- جايز، روا، قانوني، مشروع
2- اجازه دار، مختار، مخير حقيقت allowed, permissible, allowable, licensed, permissive, admissible, rated, lawful, licit, admittable, tropologic, free سمح، مسموح izin verilmiş autorisé erlaubt permitido consentito رخصت دادنی، جایز، قابل قبول، اسان گیر، پذیرفتنی، قابل تصدیق، ارزیابی شده، قانونی، حلال، داتایی، حراجی، گرمسیری، مجازی، دارای تفسیر اخلاقی، رایگان، مجانی، رها، عاری، ازاد
... ادامه
532|0
مترادف:1- جايز، روا، قانوني، مشروع
2- اجازه دار، مختار، مخير
کلمه "مجاز" در زبان فارسی به معنای "مجاز" یا "مجاز بودن" است و میتواند در متون رسمی و ادبی به کار رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
املا: کلمه "مجاز" باید با حروف صحیح و به شکل صحیح نوشته شود. توجه داشته باشید که تلفظ آن /mæʤæz/ است.
نوع کلمه: "مجاز" یک صفت است و میتواند به تنهایی یا به همراه اسمهایی مانند "استفاده"، "سخن"، "عمل" و ... در جملات به کار رود.
نحو: این کلمه میتواند به عنوان صفت در توصیف اسمها در جمله استفاده شود. به عنوان مثال: "استفاده از واژههای غیرمجاز ممنوع است."
ترکیبها: "مجاز" میتواند در ترکیبهای مختلفی مانند "مجازات"، "مجازاتهای مالی" یا "مجاز به" نیز استفاده شود.
معانی و مفاهیم: کلمه مجاز ممکن است معانی مختلفی داشته باشد، مانند "اجازه داده شده" یا "قانونی". بسته به سیاق و متن، معنای آن ممکن است تغییر کند.
جملات نمونه:
"استفاده از اصطلاحات مجاز در نوشتار ادبی اهمیت دارد."
"در این کتاب، موضوعات مجاز و غیرمجاز به تفصیل بررسی شده است."
توجه به این نکات در نگارش کمک میکند تا از کلمه "مجاز" به درستی و در موقعیتهای مناسب استفاده شود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
استفاده از گوشی های هوشمند در کلاس درس تحت شرایط خاصی مجاز است.
بر اساس قوانین جدید، برای ثبت نام در این دوره، داشتن مدرک کارشناسی مجاز است.
در برخی از کشورها، رانندگی بدون داشتن گواهینامه مجاز نیست و مجازات سنگینی به همراه دارد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: رخصت دادنی، جایز، قابل قبول، اسان گیر، پذیرفتنی، قابل تصدیق، ارزیابی شده، قانونی، حلال، داتایی، حراجی، گرمسیری، مجازی، دارای تفسیر اخلاقی، رایگان، مجانی، رها، عاری، ازاد
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر