جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مجمل . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) کسی که جمع می کند و گرد می آورد چیزی را پس از پراکندگی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اجمال شود. || جمله کننده حساب را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که جمع می کند حسابی را. (ناظم الاطباء). || گدازنده ٔ پیه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || آهستگی کننده در طلب و افراط ننماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که به آهستگی تجسس و طلب می نماید. || آن که کار خوب بسیارمی کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). نیکوکار. خوبی کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : محسن و مجمل بود در خور به مدح و آفرین آفرین بر تو که تو هم محسن و هم مجملی سوزنی (یادداشت ایضاً). یا رب آنها را که بشناسد دلم بنده و بسته میان و مجملم . مولوی || مرد بسیار شتران . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). خداوند شتران بسیار. (ناظم الاطباء). 1- تلخيص، خلاصه، زبده، فشرده، كوتاه، مختصر، موجز
2- مختصرمفصل
3- مفصلا، به تفصيل succinct, inconclusive, compendious, abstract, synopsis, abridgment, majlis الإيجاز toplam total gesamt total totale کوتاه، چکیده، بی نتیجه، غیرقاطع، بی پایان، نا تمام، ملخص، مختصر و مفید، جدا کردن، معنی، اجمال، کوتاهی، اختصار