جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

moheb[b]

محب

معنی: محب . [ م ُ ح ِب ب ] (ع ص ) دوست . دوست دارنده . (غیاث ) (ناظم الاطباء). دوستدار. دوستار. ج ، محبین . (یادداشت مرحوم دهخدا). ولی . مقابل مبغض . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
بادا دل محبش همواره بانشاط
بادا تن عدویش پیوسته ناتوان .
فرخی .
صد محب اندر محب پیوسته گشت
تا رونده در پی دیوار شد.
عطار.
گفت جانم از محبان دور نیست
لیک بیرون آمدن دستور نیست .
مولوی .
عجب مدار که تا زنده ام محب توام
که تا به زیر زمینم بر استخوان ماند.
سعدی .
که یار موافق بود و محب صادق . (سعدی ).
گر تیغ برکشد که محبان همی زنم
اول کسی که لاف محبت زندمنم .
سعدی .
حبیب آنجا که دستی برفشاند
محب ار سر نیفشاند بخیل است .
سعدی .
چو با حبیب نشینی و باده پیمائی
بیاددار محبان بادپیما را.
حافظ.
و همیشه محب خیر و صلاح و مرید سداد و صواب بوده . (تاریخ قم ص 4). در کرمینه از درویشان و محبان و متابعان حضرت خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه بسیار بودند. (انیس الطالبین ص 149). || امراءةمحب لزوجها؛ زن دوستدار شوهر. امراءة محبة. || بعیر محب ؛ شتر مانده و بر جای مانده . (منتهی الارب ). شتر زانوزده و فروخفته شده و وامانده از رفتار و مانده گردیده از رنج وخستگی و راندگی که بیماری و یا شکستگی در آن پدید آمده باشد و به نشود تا آنکه بمیرد و یا شفا یابد. (از ناظم الاطباء).
... ادامه
690 | 0
مترادف: صفت حبيب، دوست، دوستدار، عاشق، ود، هواخواه، هوادار، يار
متضاد: خصم، دشمن، عدو، مخالف
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی: محبّ]
مختصات: (مُ حِ بّ) [ ع . ] (اِفا.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 50
شمارگان هجا:
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

در زبان فارسی، کلمه "محب" به معنای دوستدار یا عاشق است و می‌تواند در متون مختلف به کار رود. برای استفاده درست از این کلمه و نوشتن جملات صحیح، می‌توانید به نکات زیر توجه کنید:

  1. جنس و تعداد:

    • "محب" یک اسم مردانه است و در حالت مفرد به کار می‌رود. جمع آن "محبان" است.
    • مثال: "او یک محب واقعی است." / "محبان الهی از یکدیگر حمایت می‌کنند."
  2. نحو جمله:

    • "محب" می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول و یا مضاف إليه در جمله به کار رود.
    • مثال به عنوان فاعل: "محب خدا باید در زندگی‌اش صداقت داشته باشد."
    • مثال به عنوان مفعول: "او محب خانواده‌اش است."
  3. مضاف و مضاف‌الیه:

    • در مورد ترکیب‌های مضاف و مضاف‌الیه، به یاد داشته باشید که بین مضاف و مضاف‌الیه نباید فاصله بیافتد.
    • مثال: "محب خدا" / "محب علم."
  4. نگارش و املای کلمه:

    • املای صحیح آن "محب" است و در نوشتار باید به این نکته توجه کرد که حروف به درستی نوشته شوند.
  5. استفاده در شعر و ادب:
    • "محب" معمولاً در ادبیات فارسی به عنوان بخشی از توصیف عشق و محبت به کار می‌رود. شعرای فارسی نیز در اشعار خود از این کلمه بهره‌برداری کرده‌اند.

با رعایت این نکات می‌توانید کلمه "محب" را در جملات و متون خود به درستی و به صورت مؤثر به کار ببرید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. محب اهل سفر و ماجراجویی بود و همیشه به دنبال تجربه‌های جدید بود.
  2. در محفل دوستانه‌شان، محب با داستان‌های جذاب خود همه را سرگرم کرد.
  3. مهربانی و محبت او نسبت به دیگران باعث شده بود که همه او را دوست داشته باشند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری