جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mahbus
convict  |

محبوس

معنی: محبوس . [ م َ ] (ع ص ) اسبی که در راه خدا وقف کرده باشند. (منتهی الارب ). موقوف . || بخیل . || مضبوط. محتبس . || ممنوع . بازداشته شده . مسجون . (از اقرب الموارد). بازداشته شده و بند کرده شده . (آنندراج ). حبس کرده شده و گرفتار و بندی و در حبس کرده شده . (ناظم الاطباء). زندانی . بندی . دوستاقی . مسجون . حبسی . ممنوع . دوستاخی . واداشته . (زوزنی ). محقون . حقین . در زندان شده : از هرات بازخواند [ محمود ] و به مولتان فرستاد و در آنجا مدتی محبوس بودیم [ مسعود ]هر چند نام حبس نبود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 214).
تویی که یوسف مصری به ملک عز امروز
مخالفان تو محبوس در بن چاهند.
معزی .
پسران بختیار در قلعه محبوس بودند به ناحیت فارس . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 287). مدتی محبوس بود و جمعی از جواری و سراری پدرش در آن قلعه بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 289).
گر دوسه پرنده را بندی بهم
بر زمین مانند محبوس از الم .
مولوی .
نشاید جز بوجود نعمت برهنه ای را پوشیدن یا به استخلاص محبوسی کوشیدن . (گلستان ).
در دام تو محبوسم وز دست تو مغلوبم
وز ذوق تو مدهوشم وز حسن تو حیرانم .
سعدی .
آنکه در چاه زنخدانش دل بیچارگان
چون ملک محبوس در زندان چاه بابل است .
سعدی .
چو محبوسان به یک منزل نشسته
به دست عجز پای خویش بسته .
شبستری .
- محبوس خانه ؛ قیدخانه . (آنندراج ). محبس . زندان : نیم جان به محبوس خانه اش فرستادند. (مجمل التواریخ گلستانه ص 215).
- محبوس شدن ؛ حبس شدن . زندانی شدن .
- محبوس کردن ؛ در بند کردن . حبس کردن کسی را. دوستاقی کردن . زندانی کردن : چون حدیث این محبوس ، بوسهل زوزنی آخر آمد فریضه داشتم قصه ٔ محبوس کردن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 338).
منگر بدانکه در دره ٔ یمگان
محبوس کرده اند مجانینم .
ناصرخسرو.
او را بینداختند و به تازیانه ٔ تأدیب و تعریک مالش دادند و جایی محبوس کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 346). معز بدین سبب او را محبوس کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 401). اصفهبد ابوالفضل را بگرفت و محبوس کرد و در حبس او بود تا وفات یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 261).
تا کند محبوسش اندر دو گمان
کان کنم کو گفت یا خود ضد آن .
مولوی (مثنوی دفتر اول ص 31).
سلطان را بر او خشم گرفت و در چاهش محبوس کرد. (گلستان ). ملک را اعلام کردند که فلان را محبوس کرده اند. (گلستان ).
|| مانده در جائی . قرار گرفته در جائی . آرمیده درمکانی برای چندگاه :
رفت سرما و بهار آمد چون طاووسی
به سوی روضه برون آمد هر محبوسی .
منوچهری .
ای باز سپید چند باشی
محبوس به آشیان ما در.
خاقانی .
... ادامه
1758 | 0
مترادف: صفت اسير، بازداشت، بندي، توقيف، حبس، دربند، دوستاقي، زنداني، گرفتار، مسجون
متضاد: آزاد، رها
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی]
مختصات: (مَ) [ ع . ] (اِمف .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 116
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
convict | jailbird , prisoner
عربی
المحكوم | مدان , سجين , أدان , جرم متهما
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "محبوس" (به معنای کسی که در مکان خاصی اسیر یا زندانی شده است) به لحاظ نگارشی و قواعد فارسی، نکات زیر را شامل می‌شود:

  1. املا: املای صحیح کلمه "محبوس" با حروف فارسی است و از ترکیب "مح-" و "بوس" تشکیل شده است.

  2. صرف: "محبوس" یک اسم صفت به شمار می‌رود و به معنای کسی است که در حال حبس یا زندانی است. در برخی موارد، می‌تواند به عنوان اسم برای فردی که محبوس شده نیز به کار رود.

  3. جمع: جمع کلمه "محبوس" به صورت "محبوس‌ها" یا "محبوسین" است.

  4. کاربرد: معمولاً در متون رسمی، ادبی و حقوقی برای اشاره به کسانی که به دلیل شرایط خاصی در حبس به سر می‌برند، از این کلمه استفاده می‌شود.

  5. نحو: "محبوس" می‌تواند به عنوان صفت در جملات استفاده شود و مثلاً بگوییم: "او یک محبوس است." همچنین می‌تواند به عنوان مفعول در جملات فعلی نیز به کار رود.

برای نگارش و استفاده صحیح از این کلمه باید به بافت و زمینه متن توجه کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او در یک اتاق کوچک محبوس شده بود و به آزادی خود فکر می‌کرد.
  2. احساس محبوس بودن در زندگی روزمره، باعث شده بود که به دنبال تغییرات اساسی باشد.
  3. داستان درباره مردی است که در دل جنگل‌های تاریک محبوس شده و راه خروج را پیدا نمی‌کند.

واژگان مرتبط: محکوم، مجرم، جانی، زندانی، جنایت کار

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری