جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

max
brain  |

مخ

معنی: مخ . [ م ُخ خ ] (ع اِ) مغز استخوان . (غیاث ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || عامه نخاع را گویند. (از محیط المحیط). || مغزسر. (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مغز سر و دماغ . (ناظم الاطباء). اغلب دماغ را نیز مخ نامند. (از محیط المحیط). مرکز اعصاب موجودات ذی فقار که در استخوان سر جای دارد و در انسان بسیار گسترش یافته و بصورت دو نیمکره است که دارای پیچیدگی های فراوان است . (از لاروس ). قسمت قدامی و فوقانی سلسله ٔ اعصاب (دماغ ) است و درشت ترین و مهمترین قسمت آن می باشد. تمام آثار خارجی بواسطه ٔ اعصاب حسی و حواس پنجگانه به مخ میرسد و از مخ اوامر حرکتی ارادی بوسیله ٔ اعصاب حرکتی به جهازات عضلانی میرود. بعلاوه مخ مرکز حافظه و هوش و فکر می باشد. سطح تحتانی مخ موسوم به قاعده ٔ مغز است که بطور غیرمنظم مسطح و روی اشکوب فوقانی و میانی جمجمه قرار داردو در عقب مخچه را می پوشاند و بوسیله ٔ چادر مخچه (مغز) و مخچه از هم جدا هستند. سطح فوقانی یا تحدب مغز به سقف جمجمه مجاور است . مغز بطور کلی بیضوی شکل است و انتهای بزرگ آن به طرف عقب متوجه می باشد. حجم مغز یا مخ انسان نسبت به تمام حیوانات زیادتر است و قطر قدامی و خلفی آن به تقریب 16 سانتی متر و قطر عرضی آن 14 سانتی متر و بلندی آن 12 سانتی متر است . وزن تقریبی و متوسط مخ انسان در مردان حدود 1100 گرم و در زنان 1000 گرم است . مخ بوسیله ٔ شیار عمیقی که در خط وسط است به نام «شیار بین نیم کره ای » به دو نصفه ٔ متقارن ، موسوم به نیم کره ٔ مغزی تقسیم می شود. این شیار در قسمت قدام و خلف تا قاعده ٔ مغز امتداد دارد ولی دروسط تیغه ٔ افقی ماده ٔ سفید و خاکستری وجود دارد که یک نیم کره را به نیم کره ٔ دیگر وصل می کند و آن را رابط بزرگ بین نیم کره ای می نامند. هر یک از نیم کره های مغزی دارای حفره ٔ اِپاندیم است که به بطن طرفی موسوم است . بطن های طرفی با مغز واسطه ای که در پایین رابطه هاقرار دارد ارتباط دارند. نیم کره های مغزی را مغز راست و مغز چپ نامند. هر نیم کره دارای سه سطح خارجی و داخلی و تحتانی است . و رجوع به کالبدشناسی توصیفی کتاب پنجم قسمت دوم صص 108 - 176 و مغز شود :
بعره را ای گنده مغز گنده مخ
زیر بینی بنهی و گوئی که اخ .
مولوی (مثنوی ).
ولا یسرق الکلب السروق نعالنا
ولا تنتفی المخ الذی فی الجماجم .
(از محیط المحیط).
- بی مخ ؛ در عرف عام به معنی متهور و بی عقل و کسی است که به استقبال خطر می رود. این کلمه بصورت لقب به اشخاص خاصه جاهلان و لوطیان داده می شود و مترادف آن بی کله است به معنی متهور وشجاع . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
|| پیه چشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). || میانه ٔ هر چیزی . ج ، مِخاخ ، مِخَخَة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خالص . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خالص هرچیزی . (از ناظم الاطباء). || مجازاً خلاصه ٔ هر چیز را گویند. (غیاث ). مغز. لبالب : اهدناالصراط المستقیم ، عین عبادت است و مخ طاعت . (کشف الاسرار ج 1 ص 45). میان سلطان با عامی فرق ننهند و مخ و مقصود سخن نویسند. (جهانگشای جوینی ).
- مخ الذر ؛ چیزی که وجود ندارد. (از دزی ، ج 2 ص 572).
- مخ السمک ؛ماده ٔ سفید و نرمی که در امعاء ماهی نر وجود دارد . (از دزی ج 2 ص 572).
... ادامه
709 | 0
مترادف: 1- دماغ، مغز، نخاع 2- سر، كله 3- فكر، دها، شعور، عقل 4- نابغه، ژني، پراستعداد 5- بيد 6- دهنه، لگام 7- مركز، كانون 8- چكيده، عصاره 9- خلاصه، لب 10- اصل، بن 11- عمق، ته 12- نخل 13- لجام، لگام
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (بن مضارعِ مخیدن) [قدیمی]
مختصات: (کن .)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mox
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 640
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
brain | marrow , encephalon , blend
ترکی
m
فرانسوی
m
آلمانی
m
اسپانیایی
metro
ایتالیایی
m
عربی
دماغ | مخ , ذكاء , فهم , شخص شديد الذكاء
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

در زبان فارسی، کلمه "مخ" به معنای مغز و عقل است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، توجه به چند نکته مهم است:

  1. معنا و کاربرد: "مخ" به طور غیررسمی و محاوره‌ای به کار می‌رود و معنای مغز یا هوش را دارد. در زبان و ادبیات رسمی‌تر، معمولاً از "مغز" استفاده می‌شود.

  2. قواعد نحوی:

    • "مخ" می‌تواند به عنوان اسم، فاعل، مفعول و... در جملات استفاده شود. مثلاً:
      • "مخ من کار نمی‌کند!" (به معنای "من خوب فکر نمی‌کنم!")
      • "مخ او بسیار تیز است." (به معنای "هوش او بسیار بالاست.")
  3. نکات نگارشی:

    • باید به قواعد املایی و نگارشی زبان فارسی توجه کنید. وقتی متن رسمی است، بهتر است از کلمات مجاز و معیار استفاده کنید.
  4. تنوع زبانی: "مخ" ممکن است در بعضی نواحی یا گروه‌های اجتماعی معانی و کاربردهای مختلفی داشته باشد، بنابراین در گفتگو با افراد مختلف، به فهم آنها از این واژه توجه داشته باشید.

به‌طور کلی، کلمه "مخ" بسته به سیاق گفت‌وگو می‌تواند رنگ و بوی متفاوتی به خود بگیرد، اما در نوشتار رسمی بهتر است از معادل‌های استانداردتر استفاده شود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او همیشه به یادگیری علوم جدید علاقه دارد و مخ او به خوبی با اطلاعات جدید سازگار می‌شود.
  2. گاهی اوقات فشارهای روزمره بر روی مخ انسان تأثیر منفی می‌گذارد و باعث خستگی ذهنی می‌شود.
  3. مطالعه و حل مسائل پیچیده می‌تواند به تقویت توانایی‌های مخ و افزایش کارایی شناختی کمک کند.

واژگان مرتبط: هوش، ذکاوت، کله، خرد، مغز استخوان، قسمت عمده، جوهر

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری