جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مختار.[ م ُ ] (ع ص ) (از «خ ی ر») صاحب اختیار و گزیننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). صاحب اختیار و پسندکننده و اختیاردارنده و گزیننده . خودسر و آزاددر هر کار. ضد مجبور و دارای قدرت و توانائی و حکومت و ریاست . (ناظم الاطباء). و انت بالمختار؛ اختیار کن چیزی را که خواهی و تصغیر آن مُخَیِّر است به حذف تاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : گوید که مرا این می مشکین نگوارد الا که خورم یاد شهی عادل و مختار. منوچهری . به فضل و دانش و فرهنگ و گفتار توئی در هر دوعالم گشته مختار. ناصرخسرو. مکن بدی تو و نیکی بکن چرا فرمود خدای ما را گر ما نه حی و مختاریم . ناصرخسرو. نیستی اهل و سزاوار ستایش را نه نکوهش را زیرا که نه مختاری . ناصرخسرو. چه کند مالک مختار که فرمان ندهد چه کند بنده که سر بر خط فرمان ننهد. سعدی . در آمدن و نیامدن مختار است . (مجمل التواریخ گلستانه ص 251). - مختارکار ؛ اختیاردارنده در کارها. پیشکار و کارگزار و عامل و امین و وکیل . (ناظم الاطباء). - مختارکاری ؛ مباشرت و وکالت و نیابت . (ناظم الاطباء). - مختار کردن کسی را ؛ اختیار دادن کسی را. آزاد گذاشتن کسی را در انتخاب روشی یا گرفتن تصمیمی . مختار گرداندن . - مختار گرداندن ؛ مختار گردانیدن . مختار کردن : و مختار و مشهور و مذکور گردانید بر مقتضای التماس امیر بزرگوار. (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 314). - مختار گشتن ؛ صاحب اختیار گشتن . دارای اختیار شدن : رای مختار آسمان آثار گشت آسمان مجبور و او مختار گشت . خاقانی . - مختارنامه ؛ توانائی و قدرت و مکتوب توانائی . (ناظم الاطباء). || گزیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گزیده . پسندیده و پسندیده شده و برگزیده . (ناظم الاطباء) : از لشکر و جز لشکر از رعیت و جز رعیت مختار توئی باللّه ، باللّه که تو مختاری . (منوچهری دیوان ص 106). وز مصطفی به امر و به تأیید ایزدی مختار از امتش علی المرتضی شده ست . ناصرخسرو. لاجرم همچو مردم از حیوان از همه خلق جمله مختارند. ناصرخسرو. اوست مختار خدا و چرخ و ارواح و حواس زان گرفتند از وجودش منت بی منتهی . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 2). مختار گوهر آمد و اسلافش آفتاب از آفتاب زادن گوهر نکوتر است . خاقانی . مختارعجم بهاء دین آنک منشور جلال از اوست معجم . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 277) در یک طرف دیگر اسم او و محل دارالضرب نقش گردد در ساعتی که مختار او بودسکه کنده وجوه دراهم و دنانیر بدین سکه آرایش یافت .(عالم آرا چ امیرکبیر ج 1 ص 217). آزاد، برگزيده، بهين، پسنديده، حر، صاحب اختيار، ماذون، مجاز، مخير، مستقل مجبور free, mokhtar مختار muhtar moukhtar muchtar mujtar mukhtar رایگان، مجانی، رها، عاری، ازاد
کلمه "مختار" در فارسی چندین معانی و کاربرد دارد. این کلمه معمولاً به عنوان صفت یا اسم به کار میرود و میتواند به مفهوم "آزاد"، "برگزیده" یا "انتخابکننده" باشد. در زیر به برخی از نکات و قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
استفاده درست: هنگام استفاده از "مختار"، توجه داشته باشید که معنی کلمه با سیاق جمله همخوانی داشته باشد. مثلاً میتوان گفت: "او مختار است که خود را در این انتخاب معرفی کند."
نوشتار: همیشه کلمه "مختار" را به صورت صحیح و بدون اشتباهات املایی بنویسید. این کلمه با "خ" و "ت" ختم میشود و نباید با کلمات مشابه دیگر اشتباه شود.
قیدها و توصیفات: میتوانید از قیدها و صفات دیگر برای توصیف "مختار" استفاده کنید. مثلاً "مختار به انتخاب" یا "مختار در انتخاب".
ساختار جملات: هنگامی که "مختار" در جملات به کار میرود، میتواند در نقشهای مختلفی مانند اسم فاعل، اسم مفعول و یا صفت ظاهر شود. مثلاً:
به عنوان اسم فاعل: "او مختار است در تصمیمگیریها."
به عنوان اسم مفعول: "فرآیند مختار انتخاب شد."
جایگاه کلمه: "مختار" معمولاً در جملات فارسی در مکانهایی قرار میگیرد که نیاز به توصیف و ویژگی خاصی دارد. به عنوان مثال، در آغاز یا پایان جمله.
این نکات میتواند به شما کمک کند تا کلمه "مختار" را به درستی و در جای مناسب استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
مختار همیشه سعی میکند بهترین تصمیمها را در زندگیاش بگیرد.
در داستانهای تاریخی، مختار به عنوان یک شخصیت مهم شناخته میشود.
من به مختار پیشنهاد دادم که در این پروژه همکاری کنیم.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر