جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

moxtalef
different  |

مختلف

معنی: مختلف . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) اختلاف کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اختلاف کننده و ناموافق . ناهموار. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح حدیث ) عبارت است از حدیثی که میان معنی او و معنی حدیث دیگر بحسب ظاهر مضادّتی باشد و علما در جمع میان آن بحسب امکان یا ترجیح احدی بر دیگری اجتهاد بسیار نموده باشند و تصانیف بیشمار کرده اند. (نفایس الفنون ص 104) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به احمدبن موسی بن طاوس شود. || گوناگون و متفاوت . (ناظم الاطباء) :
تا چون به قال و قیل و مقالات مختلف
ازعمر چند سال میانشان فنا شدم .
ناصرخسرو (دیوان چ 1 ص 272).
مختلف خوابهاست کاین طبقات
ز آن مقدس جناب دیده ستند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 877).
و این پادشاه را هفت حاکم است اندر این شهر از هفت دین مختلف . (حدود العالم ).
مختلف شکلها همی دیدم
کامد از اختران همی پیدا.
مسعودسعد (دیوان ص 19).
هستش بسی زبان و بگفتار مختلف
ز آن هر کسی نیابد از اسرار او خبر.
مسعودسعد.
کتابت آن جز به خطوط مختلف میسر نشود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 253).
از آن مختلف رنگ شد روزگار
که دارد پدر هفت و مادر چهار.
نظامی .
اگر چه مختلف آواز بودند
همه باساز شب دمساز بودند.
نظامی .
سنگ شنیدم که چو گردد کهن
لعل شود مختلف است این سخن .
نظامی .
نقش ما یکسان به ضدها متصف
خاک هم یکسان روانشان مختلف .
مولوی .
تربیت یکسان است ولیکن طبایع مختلف . (گلستان ).
- مختلف الاضلاع ؛ به سطحی اطلاق شود که پهلوهایش با یکدیگر برابر نباشند. همچون مثلث مختلف الاضلاع و مخمس مختلف الاضلاع و جز اینها.
- مختلف الزاویه ؛ که گوشه های آن با یکدیگر متفاوت باشند. رجوع به مثلث شود.
- مختلف شدن ؛ جدا شدن و متفاوت بودن : همه ٔ قوتهای نفس در یک محل باشند و در وصف مختلف شوند. (مصنفات باباافضل ).
|| مخالف . (ناظم الاطباء). تند. || صرصر که بر هر چه وزد برکند :
کین سیل متفق بکند روزی این درخت
وین باد مختلف بکشد روزی این چراغ .
سعدی .
|| ناموافق . ناهماهنگ . گونه گون : و اندیشه ای که در باب مطاوعت مجدالدوله ... در اندرون داشت با اتباع و اصحاب خویش در میان نهاد و کلمه ٔ ایشان مختلف شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 264). || رنگارنگ . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
- مختلف الالوان ؛ رنگارنگ . گوناگون : و شهدهای مختلف الالوان برای ذخیره ٔ زمستان مهیا کرده . (سندبادنامه ص 201).
|| پیچ دار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || درهم برهم و مشوش . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از فرهنگ جانسون ). || آنکه در کمین است که در غیبت کسی پیش زنش رود. (ناظم الاطباء) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از محیط المحیط). || آنکه خلیفه می گردد کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || کسی که شکم او رود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گرفتار شکم روش . (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). و رجوع به اختلاف شود.
... ادامه
1860 | 0
مترادف: جوراجور، گوناگون، گونه گون، متعدد، متفاوت، متنوع
متضاد: مشابه، همگون
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (مُ تَ لِ) [ ع . ] (اِفا.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1150
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
different | several , various , diverse , disparate , variant , divergent , multifarious , dissimilar , hetero-
عربی
مختلف | آخر , متنوع , متفاوت , عدة أشخاص , غير إعتيادي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مختلف" در زبان فارسی به معنی متنوع، گوناگون یا متفاوت است. استفاده صحیح از این کلمه و قواعد نگارشی مربوط به آن را می‌توان به چند نکته مهم تقسیم کرد:

  1. نحو (ساختار جملات):

    • "مختلف" معمولاً به عنوان صفت به کار می‌رود و باید به اسم مربوطه نزدیک شود. مثلاً:
      • "مقاطع مختلف"
      • "نظرات مختلف"
  2. استفاده درست در جملات:

    • صفت "مختلف" می‌تواند در جملات به شکل‌های زیر به کار برود:
      • "کتاب‌های مختلفی برای مطالعه وجود دارد."
      • "نظرات مختلفی درباره این موضوع وجود دارد."
  3. تطابق در تعداد و جنس:

    • وقتی "مختلف" به اسم مفرد مؤنث یا مذکر اشاره می‌کند، باید به حالت‌های مختلف این کلمه توجه کنید:
      • "مدارس مختلف" (جمع مؤنث)
      • "دانشگاه‌های مختلف" (جمع مذکر)
  4. حروف اضافه:

    • "مختلف" می‌تواند با حروف اضافه‌ای مانند "از" یا "در" ترکیب شود:
      • "مسائل مختلف از نظر اقتصادی بررسی شدند."
      • "رویکردهای مختلف در این زمینه مورد بحث قرار گرفتند."
  5. بیان تاکید:
    • برای تأکید بر تنوع می‌توانید از قیدهایی مانند "بسیار"، "زیاد" یا "متعدد" استفاده کنید:
      • "بسیار مختلف"
      • "تنوع‌های بسیار مختلف"

با رعایت این نکات، می‌توانید به درستی از کلمه "مختلف" در جملات فارسی استفاده کنید و قواعد نگارشی مربوط به آن را رعایت نمایید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در نمایشگاه هنر، آثار مختلفی از هنرمندان مشهور به نمایش گذاشته شده بود.
  2. افراد مختلف در یک جامعه می‌توانند نظرات و ایده‌های متفاوتی داشته باشند.
  3. این محصول دارای ویژگی‌های مختلفی است که آن را از سایر محصولات متمایز می‌کند.

واژگان مرتبط: متفاوت، متنوع، متمایز، غیر، مغایر، چند، چندین، جدا، گوناگون، غیر متجانس، جورواجو، نابرابر، ناجور، نامساوی، متبادل، واگرا، متباعد، انشعاب پذیر، دارای انواع مختلف، بسیار، غیر مشابه، بی شباهت، ناهمسان، ناهمانند

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری