مخزن
licenseمعنی کلمه مخزن
معنی واژه مخزن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انبار، محفظه 2- باك، تانكر 3- خزانه، گنجينه 4- جايگاه، معدن | ||
انگلیسی | reservoir,tank,repository,storage,pool,cache,store,warehouse,magazine,depot,storehouse,repertory,depository,fountain,watering place,fount,stank,storeroom,wareroom | ||
عربی | خزان، احتياطي، ذخيرة، صهريج، فنطاس حوض | ||
ترکی | tankı | ||
فرانسوی | réservoir | ||
آلمانی | panzer | ||
اسپانیایی | tanque | ||
ایتالیایی | cisterna | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «مخزن» در زبان فارسی به معنای جایی است که در آن چیزی نگهداری میشود، مانند آب، مواد، یا اطلاعات. برای استفاده صحیح این کلمه در جملات و نوشتارهای فارسی، باید به چند نکته توجه کرد:
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه «مخزن» را به درستی و به صورت مؤثر در نوشتار و گفتار فارسی به کار ببرید. | ||
واژه | مخزن | ||
معادل ابجد | 697 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | maxzan | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: مخازن] | ||
مختصات | (مَ زَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | maxzan | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی مخزن | ||
پخش صوت |
مخزن . [ م َ زَ ] (ع اِ) گنجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جای جمع کردن مال . جای نهان کردن مال و گنجینه . انبارخانه و خزانه و پوته و جای ذخیره . ج ، مخازن . (ناظم الاطباء) : کلمه «مخزن» در زبان فارسی به معنای جایی است که در آن چیزی نگهداری میشود، مانند آب، مواد، یا اطلاعات. برای استفاده صحیح این کلمه در جملات و نوشتارهای فارسی، باید به چند نکته توجه کرد: نوع کلمه: «مخزن» یک اسم است و به عنوان نام مکان یا شیء استفاده میشود. جنس کلمه: این کلمه مذکر است. در جملات میتوان از صفات مذکر برای توصیف آن استفاده کرد، مانند «بزرگ»، «جدید»، «قدیمی» و ... صرف و نحوه کاربرد: میتوانید از این کلمه در جملات مختلف به صورتهای مختلف استفاده کنید: جمع: جمع «مخزن» به صورت «مخازن» است. به عنوان مثال: «مخازن مختلفی برای ذخیرهسازی وجود دارد.» استفاده در عبارات: این کلمه میتواند در عبارات مختلف به کار برود، مانند: با رعایت این نکات، میتوانید کلمه «مخزن» را به درستی و به صورت مؤثر در نوشتار و گفتار فارسی به کار ببرید.
در گنج خانه ٔ ازل و مخزن ابد
هر دو نه جوهرند ولی نام جوهرند.
ناصرخسرو.
ریاحین بخش باغ صبحگاهی
کلید مخزن گنج الهی .
نظامی .
قزوینی تبری داشت و هر شب در مخزن نهادی و در محکم ببستی . (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 149).
- مخزن الاسرار ؛ مخزن اسرار. جای نهادن رازها. (ناظم الاطباء):
مرا چون مخزن اسرار گنجی
چه باید در هوس پیموده رنجی .
نظامی .
مایه ٔ درویشی و شاهی درو
مخزن اسرار الهی درو.
(مخزن الاسرار چ وحید ص 35).
- مخزن کتاب ؛ قسمتی از کتابخانه که کتاب ها را در آن نگاهداری میکنند و مخصوصاً مخزن در مورد کتابهای خطی و نفیس استعمال میشود.فرهنگستان ایران گنجینه را معادل این کلمه پذیرفته است .
1- انبار، محفظه
2- باك، تانكر
3- خزانه، گنجينه
4- جايگاه، معدن
reservoir,tank,repository,storage,pool,cache,store,warehouse,magazine,depot,storehouse,repertory,depository,fountain,watering place,fount,stank,storeroom,wareroom
خزان، احتياطي، ذخيرة، صهريج، فنطاس حوض
tankı
réservoir
panzer
tanque
cisterna