جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مرا. [ م َ ] (از « مََ »، مخفف «من » + را) من را. برای من . به من . مرا به دو صورت استعمال شده است : صورت مفعولی و صورت مسندالیهی . کلمه ٔ مرکب «مرا» در شواهدی که به دسترس بود بدین معانی آمده است : به من . با من : کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگوئی کز چه شده ست شادی سوک . رودکی . چنین گفت هارون مرا روز مرگ مفرمای هیچ آدمی را مجرگ . بوشکور. مرا گفت بگیر این و بزی خرم و دلشاد وگر تنت خراب است بدین می کنش آباد. کسائی . به فرمان یزدان خجسته سروش مرا روی بنمود در خواب دوش . فردوسی . مرا گفته بود او که باصدهزار زره دار و بر گستوان ور سوار. فردوسی . || من را (در حالت مفعولی یا مضاف الیه ) : پیرفرتوت گشته بودم سخت دولت تو مرا بکرد جوان . رودکی . کس فرستاد به سِرّ اندر عیارمرا که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا. رودکی . اومرا پیش شیر بپسندد من نتاوم بر او نشسته مگس . رودکی . نداند مشعبد ورا پند چون نداند مهندس مرا درد چند . منجیک . ای کرده مرا خنده خریش همه کس ما را ز تو بس جانا ما را ز تو بس . شاکر. یارب مرا به عشق شکیبا کن یا عاشقی به مرد شکیبا ده . اورمزدی . به یزدان بنالید گودرز پیر که ای دادگر مرمرا دست گیر. فردوسی . به اومید رفتم به درگاه اوی امید مرا جمله بیوارکرد. بهرامی . پس آنگه گفت کای داننده استاد چنان خواهم تو گردانی مرا شاد. نظامی . || نزد من : کس فرستاد به سِرّ اندر عیار مرا که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا. رودکی . مرا خوار شد جنگ دیو سفید ز مردی شد امروز دل ناامید. فردوسی . || من : به یقین دانم کآن ترک ستمکاره ٔ من از پی رغم مرا آن کند و این نکند. سوزنی . || من را. برای من . (در حالت مسندالیهی ) : مرا امروز توبه سود دارد چنانچون دردمندان را شغوشه . رودکی . چو دینار باید مرا یا درم فراآورم من به نوک قلم . بوشکور. نه مرا جای زیر سایه ٔ تو نه ز آتش دهی به حشر جواز زستن و مردنت یکی است مرا غلبکن در چه باز یا چه فراز. بوشکور. عجب آید مرا ز تو که همی چون کشی آن کلان دو خایه ٔ فنج . منجیک . مرا با چنین پهلوان تاو نیست اگر رام گردد به از ساو نیست . فردوسی . جهانی سراسر به شاهی مراست سر گاو تا برج ماهی مراست . فردوسی . مرا بود هم مادر و هم پدر کنون روزگار وی آمد به سر. فردوسی . لب بخت فیروز را خنده ای مرا نیز مروای فرخنده ای . عنصری . ور زآنکه به خدمت نکنی بهتر از این جهد هر چند مرائی به حقیقت نه مرائی . منوچهری . آن است مرا کز دل با من به مرا نیست آنها نه مرااند که با من به مرااند. ناصرخسرو. بل مرا این مراست با قدما که مجلی منم در این مضمار. خاقانی . me, mine أنا، ضمير المتكلم في حالة النصب ben moi mich a mí me به من، خودم، بمن، مال من، خودمانی
کلمه "مرا" در زبان فارسی یک ضمیر است که به معنای "من" در حالت مفعولی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
نقش دستوری: "مرا" به عنوان مفعول در جملات به کار میرود. مثلاً:
"او مرا دید."
معادلهای دیگر: "مرا" معادلهای دیگری نیز دارد که بسته به گویش یا ساختار جمله ممکن است استفاده شوند. به عنوان مثال، در برخی گویشها ممکن است "مرا" به "من را" تبدیل شود.
فصلت: در برخی مواقع، "مرا" در جملات مصدری یا با پیشوندهایی مانند "به" و "از" استفاده میشود، مثلاً:
"بهمن مرا بگو."
نکات نگارشی:
"مرا" همیشه بهصورت جدا نوشته میشود و نباید به دیگر کلمات متصل گردد.
استفاده از نقطهگذاری صحیح در جملاتی که "مرا" به کار رفته حائز اهمیت است.
استفاده در شعر: "مرا" در شعر و نثر ادبی به فراوانی کاربرد دارد و میتواند بخشی از تکیهگاههای عاطفی و احساسی پیام باشد.
جواب به سوالات: در جملاتی که سؤالهایی حول محور "من" و "مرا" مطرح میشود، معمولاً "مرا" به دلیل نوع پرسش و نیاز به مفعول مستقیم به کار میرود:
"کی مرا دیدی؟"
این قواعد به شما کمک میکند تا بهتر با استفاده از "مرا" در جملات آشنا شوید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
مرا بخاطر رفتار خوبم تشویق کردند.
او همیشه مرا در تصمیمگیریهایم راهنمایی میکند.
وقتی که باران میبارد، مرا به یاد روزهای خوش گذشته میاندازد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر