جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

marre
merry  |

مره

معنی: مره .[ م َرْ رَ ] (اِ) (مأخوذ از عربی یا معرب از فارسی ) باره . کرت . بار. باره . نوبت . دفعه . کش . پی . راه . سر. این کلمه یا فارسی و یا تعریب از باره ٔ فارسی است . جوالیقی در المعرب (ص 184) آرد: قال ابن قتیبة و ابن درید فی قول العجاج : یوم خراج تخرج السمرجا، أصله بالفارسیة، سه مره ؛ أی استخراج الخراج فی ة ثلاث مرات . و قال اللیث : السمرج ؛ یوم جبایة الخراج . و قال النضر، المسرج ؛ یوم تنقد فیه دراهم الخراج ، یقال سمرج له ؛ أی ة أعطه . - انتهی . و صاحب لسان العرب در ردیف شین معجمه گوید: الشمرج ؛ یوم ٌ للعجم یستخرجون فیه الخراج فی ة ثلاث مرات ... - انتهی . و در تداول امروزی گویند فلان روزمره ده تومان عایدی دارد. یعنی هر روزه ، و در کلمه ٔ صیمرة (نام موضعی به بصره و هم بلدی میان دیار جبل و دیار خوزستان ) باز این کلمه چون مزید مؤخر آمده است . و در پهلوی موراک به معنی شمار و عدد و مبلغ و مقدار، و سمار به معنی یاد کردن و شمردن آمده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
آزادگی و طمع بهم ناید
من کرده ام آزمون به صد مره .
ناصرخسرو.
آن را که همچو سنگ سر مره روز بدر
در حرب همچو موم شد از بیم ضربتش .
ناصرخسرو.
- مره ای ؛ مرةً. دفعه ای . نوبتی . کره ای . کرتی . یکی . باری .
- بالمرة ؛ کاملا. یکبارگی .
- || دفعةً. غفلةً. ناگاه . (ناظم الاطباء). ناگهان . فجاءةً.
|| شماره . شمار. عدد. حساب . حد. تعداد :
در راه نشابور دهی دیدم بس خوب
انگشبه ٔ او را نه عدد بود و نه مره .
رودکی .
|| اندازه . پیمانه . (ناظم الاطباء). || در تداول مردم قزوین ، آنجا که بازی را از آن آغازند. مبداء. آغاز بازی .
- سرمره ؛ مبداء. آغازگاه .
... ادامه
672 | 0
مترادف: زهره، صفرا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: مرَّة، جمع: مرار و مرات] [قدیمی]
مختصات: (مَ رِّ) [ ع . مرة ]
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 245
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
merry
عربی
مرح | رشيق , مسرور , سعيد , مبتهج , بهيج
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مره" در زبان فارسی به معنای "مرا" یا "من را" است و معمولاً در گویش‌ها و محاورات informal به کار می‌رود. این واژه در ادبیات رسمی و نوشتاری فارسی چندان رایج نیست.

برای نوشتن صحیح و استفاده مناسب از این کلمه، به نکات زیر توجه کنید:

  1. استفاده در محاوره: "مره" بیشتر در محاوره و در گویش‌های محلی و غیررسمی به کار می‌رود. در نوشتار رسمی، بهتر است از "مرا" یا "من را" استفاده کنید.

  2. قواعد صرف و نحو: "مره" به عنوان ضمیر مفعولی، باید در جملات به طور مناسب و با هماهنگی با فعل‌های جملات مورد استفاده قرار گیرد.

  3. توجه به لحن و بافت: استفاده از این کلمه معمولاً به لحن محاوره‌ای و غیررسمی اشاره دارد، بنابراین باید در بافت مناسب استفاده شود.

  4. نوشتار صحیح: در نوشتن، متن باید به گونه‌ای باشد که خواننده بتواند به راحتی مفهوم را درک کند، بنابراین در مواقعی که قصد دارید نگارش رسمی و ادبی داشته باشید، از "مرا" استفاده کنید.

اگر سوالات خاص‌تری درباره این کلمه یا کاربردهای آن دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا سه جمله با کلمه "مره" ارائه می‌دهم:

  1. گاهی اوقات مره‌های کوچک در کنار دریا می‌توانند ما را به یاد دوران کودکی بیندازند.
  2. در فصل پاییز، برگ‌های درختان مانند مره‌های رنگارنگ زمین را پوشانده‌اند.
  3. او همیشه یک مره زیبا از گل‌ها را به عنوان هدیه به دوستانش می‌دهد.

اگر نیاز به جملات بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری