جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مزاح . [ م ِ /م َ /م ُ ] (ع مص ) با هم خوش طبعی کردن . (غیاث ) (آنندراج ). خوشمزگی . فکاهت . لودگی . چکگی . مفاکهة. مفاکهت . طیبت . مطایبه . مَزح . ممازحت . ممازحة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مزاح کردن . (تاج المصادر). لاغ . (صراح ). (منتهی الارب ). خوش منشی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دُعبُب . دَعابة. (منتهی الارب ). مداعبة. مباسطت با غیر از راه تلطف و استعطاف نه اذیت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): مجارزة؛ با هم مزاح کردن که به دشنام ماند. (منتهی الارب ). || (اِمص ) به معنی شوخی به فتح میم تلفظ می شود اما در اصل به ضم یا کسر آن است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 2 شماره ٔ 1) : گفت یاد دارم [ مسعود ] و مزاح میکردم . (تاریخ بیهقی ص 162). مهتری بزرگ با تو به مزاح و خنده سخن می گویدو تو حد خویش نگاه نمیداری . (تاریخ بیهقی ص 324). ز هزل و لاغ تو آزار خیزد مزاح سرد آب رو بریزد. ناصرخسرو. ترا به محنت مسعودسعد عمر گذشت بدار ماتم دولت که نیست جای مزاح . مسعودسعد. مزاحی کردم او درخواست پنداشت دروغی گفتم او خود راست پنداشت . نظامی . اطلسی کز بهر تقوی و صلاح دوخت باید خرج کردی از مزاح . مولوی . زن بسی گفتش که آخر ای امیر گرمزاحی کردم از طیبت مگیر. مولوی . به مزاحت نگفتم این گفتار هزل بگذار و جِدّ از او بردار. سعدی . رجل دَعِب و داعِب و دَعّاب و دَعّابة؛ مرد بامزاح . (منتهی الارب ). - مزاح آمیز ؛همراه با شوخی و مزاح . - مزاح پیشه ؛ که همواره مزاح می کند. شوخ : متوکل مزاح پیشه بود. (مجمل التواریخ ). || شادی رسانیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ظرافت در گفتار: به مزاح ، زبان خر را خلج داند. رجوع به ظرافت شود. - مزاح کننده ؛ که شوخی و ریشخند و مزاح می کند. دَعوب . (یادداشت مرحوم دهخدا). 1- خوش طبعي، بذله، بذله گويي، خوشمزگي، خوش طبعي، شوخي، لطيفه، لودگي، مسخرگي، مطايبه، هزل
2- شوخي كردن، خوش طبعي كردن جدي droll, joke, joker, jest, funny man, leg-pull, one-liner, issue مضحك eğlenceli drôle lustig divertido divertente مسخره، شوخی، لطیفه، طنز، خوش مزگی، بذله گو، ژوکر، شوخ، مضمون گو، تمسخر، بذله گویی
droll|joke , joker , jest , funny man , leg-pull , one-liner , issue
ترکی
eğlenceli
فرانسوی
drôle
آلمانی
lustig
اسپانیایی
divertido
ایتالیایی
divertente
عربی
مضحك
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "مزاح" به معنی شوخی، لطافت یا رفتار سرگرمکننده است و در زبان فارسی کاربردهای مختلفی دارد. در زیر به برخی قواعد فارسی و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نوشتار:
"مزاح" به صورت صحیح نوشته میشود و توجه به اعراب آن ضروری نیست مگر در متون خاص.
استفاده در جملات:
جملات را به گونهای تنظیم کنید که "مزاح" به درستی در متن قرار گیرد. به عنوان مثال: "او در مجلس مزاح کرد و همه را خنداند."
سازگاری با دیگر کلمات:
این کلمه میتواند به صورتهای مختلفی در جملات به کار رود، مانند "مزاحگویی" یا "مزاحکننده".
نکات نگارشی:
در استفاده از "مزاح" در جملات، مطمئن شوید که بافت جمله هم خوانی داشته باشد، به خصوص در متون رسمی که ممکن است کلمات غیرجدی مناسب نباشند.
کنایات و ضربالمثلها:
گاهی اوقات، "مزاح" در ترکیب با دیگر کلمات به کار میرود، مثلاً در اصطلاحاتی مانند "مزاح و شوخی" که نشاندهنده جو دوستانه است.
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "مزاح" به شکل مؤثری در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
مزاحی که در جمع دوستان انجام میشود میتواند فضای شادی را ایجاد کند.
بعضی اوقات مزاح غیرمناسب ممکن است باعث ناراحتی دیگران شود.
او با مزاحهای خود همیشه لبخند را بر لبهای ما میآورد.