جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mas
copper  |

مس

معنی: مس . [ م َس س ] (ع مص ) بسودن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). لمس کردن و بسودن با دست بدون حایل و مانع شدن ، و دست زدن و آزمودن و نعت فاعلی آن ماس ّ است . و گویند «لمس » مختص دست است و «مس » عام است در مورد دست و دیگر اعضای بدن . (اقرب الموارد). جس . اجتساس . ببسودن . ببسائیدن . سودن . سائیدن . لمس . مالیدن . برمجیدن . برمچیدن . مَسیس . مِسّیسی ̍. و رجوع به مسیس و مسیسی شود. || رسیدن و اصابت کردن : مس ّ الماء الجسد؛ آب به جسد رسید، و از آن جمله است آیه ٔ «لن تمسَّنا النار الا ایاماً معدودةً». (قرآن 80/2). نیز گویند مسه الکبر والمرض و العذاب ؛ یعنی بر او رسید و او را دریافت بزرگسالی و بیماری و عذاب . (اقرب الموارد). || دیوانه شدن ، و فعل آن به صورت مجهول به کار رود. (از منتهی الارب ). مجنون گشتن . (اقرب الموارد). || قریب و نزدیک شدن نسب کسی باکسی ، گویند: مسّت بک رحم فلان ؛ یعنی نسبش با نسب تو قریب است و بین شما قرابت و خویشی نزدیک است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخت نیازمند گردیدن ، گویند: مسّت الیه الحاجة؛ یعنی سخت نیازمند گردید. (از منتهی الارب ). مسّت الحاجة اًلی کذا؛ نیاز و حاجت وادار به فلان امر کرد. (اقرب الموارد). || آرمیدن با زن . (اقرب الموارد از لسان ). جماع کردن . (غیاث ).
- مس بشهوة ؛ آن است که به قلب میل کند و از آن لذت برد، و در زنان فقط همین است ، اما در مردان ، برخی عقیده دارند که به نعوظ یا افزون گشتن نعوظ است . (از تعریفات جرجانی ).
... ادامه
489 | 0
مترادف: 1- سايش، دستمالي، لمس 2- لمس كردن، سودن، دست ماليدن 3- جنون، ديوانگي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [پهلوی: mas] [قدیمی]
مختصات: (مِ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: mes
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 100
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
copper
ترکی
bakır
فرانسوی
cuivre
آلمانی
kupfer
اسپانیایی
cobre
ایتالیایی
rame
عربی
نحاس | راهن , قطعة نقدية نحاسية , مرجل , نحاسي , نحاسي اللون , شرطي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «مس» در زبان فارسی به چندین معنا و کاربرد مختلف می‌تواند اشاره داشته باشد، اما از نظر قواعد نگارشی و نگارش آن، نکات زیر قابل توجه است:

  1. حروف اضافه: در استفاده از کلمه «مس»، باید توجه داشته باشید که این کلمه می‌تواند به عنوان اسم و یا به عنوان یک جزء در ترکیبات و عبارات مختلف به کار رود.

  2. مفرد و جمع: «مس» به صورت مفرد به کار می‌رود و در صورتی که بخواهید به مفهوم جمع اشاره کنید، باید از کلمات دیگر مانند «فلزات مس» یا «آلیاژهای مس» استفاده کنید.

  3. نقطه‌گذاری: در جملاتی که کلمه «مس» در وسط یا پایان جمله قرار دارد، باید توجه داشته باشید که جملات از نظر معنایی و نگارشی صحیح و واضح باشند.

  4. استفاده در متون علمی و تخصصی: در متون علمی، به هنگام ذکر خواص و ویژگی‌های «مس»، می‌توان از اصطلاحات تخصصی استفاده کرد.

  5. توضیحات اضافی: اگر نیاز به توضیحات بیشتر در مورد کلمه «مس» دارید، می‌توانید با ترکیب آن با دیگر کلمات، جملات توضیحی نوشت تا مفهوم آن بیشتر روشن شود. به عنوان مثال:
    • «مس یکی از فلزات قیمتی است که در الکترونیک و تزئینات استفاده می‌شود.»

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه «مس» به درستی و به صورت صحیح نگارش کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. مس به عنوان یک فلز رسانا در سیم‌کشی برق استفاده می‌شود.
  2. مجسمه‌های برنزی معمولاً از مس و قلع ساخته می‌شوند.
  3. مس به خاطر خاصیت ضدباکتریایی‌اش در صنایع پزشکی نیز کاربرد دارد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری