جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mastān
copper  |

مستان

معنی: مستان . [ م َ ] (ص ) مزید علیه مست . (آنندراج ). الف و نون آخر معنی جمعی به کلمه نمیدهد، مانند دایگان و بهاران . (یادداشت مرحوم دهخدا). الف ونون مفهوم شدت و مبالغه به کلمه میدهد :
جهان مست است نرمی کن که من ایدون شنودستم
که با مستان و دیوانه حلیمی بهتر از تندی .
ناصرخسرو.
چون مستان گشتند، بر ثنا و آفرین پادشاه روی زمین همداستان شده عزم خوابگاه کردند. (جهانگشای جوینی ).
- مستان شدن ؛ مست شدن :
بخوردند چیزی و مستان شدند
پرستندگان می پرستان شدند.
فردوسی .
که ما می گساریم و مستان شویم
سوی خانه ٔ بت پرستان شویم .
فردوسی .
به می دست بردند و مستان شدند
ز یاد سپهبد به دستان شدند.
- مستان کردن ؛ همانند مردم مست ساختن :
سوی رز باید رفتن به صبوح
خویشتن کردن مستان و خراب .
منوچهری .
- امثال :
مستان شده ای همی ندانی پس و پیش . (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| (ق ) در حالت مستی . مست : ستی پسر آلتونتاش خوارزمشاه روزی مستان به بام برآمد. (تاریخ بیهقی ص 410). شراب روان شد و مستان بازگشتند. (تاریخ بیهقی ص 567). شراب روان شد چو آب جوی چنانکه مستان از خوانها بازگشتند. (تاریخ بیهقی ص 551).
ترا میخواستم مستان و در دل شور آن لبها
که بر آتش نمک خورده کبابی داشتم امشب .
ملاتشبیهی (از آنندراج ).
جیک جیک مستانت بود یاد زمستانت بود!
... ادامه
436 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (قید) [قدیمی]
مختصات: (مَ) (ق .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 551
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
copper | mastan
عربی
نحاس | راهن , قطعة نقدية نحاسية , مرجل , نحاسي , نحاسي اللون , شرطي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مستان" به عنوان یک واژه در زبان فارسی می‌تواند به شکل‌های مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در زیر چند نکته دربارهٔ قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه آورده شده است:

  1. معنی و کاربرد:

    • "مستان" جمع کلمه "مست" است و به افرادی که تحت تأثیر نوشیدنی‌های الکلی قرار گرفته‌اند یا به طور کلی حالتی شاداب و سرمست دارند اشاره دارد.
    • این واژه در شعر و ادبیات فارسی نیز به صورت نمادین برای بیان حالت‌های عاطفی و احساسی به کار می‌رود.
  2. نحوهٔ نگارش:

    • کلمه "مستان" معمولاً با حروف فارسی و به صورت کامل نوشته می‌شود.
    • در نگارش رسمی و ادبی، باید از حروف و علائم نگارشی به درستی استفاده کرد، به‌ویژه در کنار دیگر کلمات.
  3. قواعد صرف و نحو:

    • "مستان" به عنوان جمع مکسر (غیرمنظم) از "مست" که خود یک اسم است، به کار می‌رود.
    • در جملات می‌توان از این کلمه به عنوان فاعل، مفعول، یا مضاف الیه استفاده کرد.
  4. نمونه جملات:

    • مستان در دل شب به جشن و شادمانی پرداخته بودند.
    • در اشعار حافظ همواره از مستان یاد می‌شود و حال و هوای آنها الهام‌بخش شاعران بوده است.
  5. توجه به آهنگ و وزن:
    • در شعر فارسی، بسته به قافیه و وزن، ممکن است تغییراتی در شکل کلمه یا نحوهٔ استفاده آن ایجاد شود.

اگر سوال خاص دیگری دربارهٔ کلمه "مستان" یا کاربردهای آن دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در جشن مولودی، مستان رقص و شادی را به اوج رساندند.
  2. صدای نی و دف، مستان را به وجد آورد و همه به دور هم حلقه زدند.
  3. در باغ، مستان به یاد روزهای خوش گذشته یادآوری کردند و خنده‌های شیرین به لبانشان آوردند.

واژگان مرتبط: مس

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری