جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mastur
covered  |

مستور

معنی: مستور. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از سَتر. پوشیده شده . (از اقرب الموارد) (غیاث ). نهان . نهانی . پوشیده . مخفی . پردگی . نهفته . درپرده . زیر پرده . پرده دار. ج . مستورون و مساتیر. (اقرب الموارد) :
نبودم سخت مستور و نبودند
گذشته مادرانم نیز مستور.
منوچهری .
زیرا که به زیر نوش و خزش
نیش است نهان و زهر مستور.
ناصرخسرو.
عالمی دیگر است مردم را
سخت نیکو ز جاهلان مستور.
ناصرخسرو.
جز کار کنی بدین از این جا
بیرون نشود عزیز ومستور.
ناصرخسرو.
کلک او شد کلید غیب کز او
رازهای فلک نه مستور است .
مسعودسعد.
دور باد ای برادر از ما دور
خواهر و دختر ارچه بس مستور.
سنائی .
اصحاب حزم گناه ظاهر را عقوبت مستور جایز نشمرند. (کلیله و دمنه ).
ظلم مستور است در اسرار جان
می نهد ظالم به پیش مردمان .
مولوی (مثنوی ).
سحر چشمان تو باطل نکند چشم آویز
مست چندانکه بپوشند نباشد مستور.
سعدی .
چو بانگ دهل هولم از دور بود
به غیبت درم عیب مستور بود.
سعدی (گلستان ).
- مستورالبذور ؛ نهان دانگان . (لغات فرهنگستان ).
- مستور داشتن ؛ مخفی کردن . پنهان داشتن : تو اگر چه مراد خویش مستور می داشتی من آثار آن می دیدم . (کلیله و دمنه ).
دوش ای پسر می خورده ای چشمت گواهی می دهد
یاری حریفی جو که او مستور دارد راز را.
سعدی .
تفتیة؛ مستور داشتن دختر.
- مستور شدن ؛ مخفی شدن . پنهان گشتن . حجابدار شدن . رو پوشاندن . (ناظم الاطباء). احصان ، مستور شدن زن .
- || فراری شدن . غایب شدن . ناپدید گشتن .
- مستور کردن ؛ بپوشیدن . نهفتن . پنهان کردن .
- منهی مستور ؛ جاسوس مخفی : استادم منهی مستور با وی نامزد کرد... تا کار فرونماند و چیزی پوشیده نشود. (تاریخ بیهقی ص 366).
|| پارسا. (منتهی الارب ). عفیف . (اقرب الموارد) :
ای داور مهجوران جانداروی رنجوران
صبر همه مستوران رسوای تو اولی تر.
خاقانی .
ز ریحانی چنان چون درکشم دست
که دی مستوربود و این زمان مست .
نظامی .
چه مستوران که به علت درویشی در عین فساد افتاده اند. (گلستان ).
زن مستور شمع خانه بود
زن شوخ آفت زمانه بود.
اوحدی .
|| پوشنده بر وزن مفعول ، به معنی فاعل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ساتر : و اًذا قرأت القرآن جعلنا بینک و بین الذین لایؤمنون بالآخرة حجاباً مستوراً. (قرآن 45/17). || در اصطلاح علم حدیث ، راوی مجهول الحال . و برخی گفته اند که قسمی از مجهول الحال باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). کسی است که نه عدالت و نه فسق او ظاهر نشده ، و خبر چنین کسی در باب حدیث حجت نیست . (از تعریفات جرجانی ). || در اصطلاح صوفیه ، مکتوم . (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به مکتوم شود. || کنه ماهیت الهی ، که از ادراک کافه ٔ عالمیان مستور است . (از فرهنگ مصطلحات عرفا).
... ادامه
634 | 0
مترادف: 1- پنهان، پوشيده، مختفي، مخفي، مستتر، مكتوم، مكنون، ملبس، ناآشكار، ناپديد، ناپيدا، نهفته 2- محجوب، مقنع 3- پرده نشين، مستوره، پاكدامن، عفيف 4- نقابدار
متضاد: پيدا، نامستور
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی، جمع: مساتیر]
مختصات: (مَ) [ ع . ] (اِمف .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mastur
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 706
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
covered | hidden , private , mastur
ترکی
gizlenmiş
فرانسوی
caché
آلمانی
versteckt
اسپانیایی
oculto
ایتالیایی
nascosto
عربی
مغطى | مؤمن عليه , مغلف , محجوب , متلفع , مصون , مستتر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مستور" به معنی پنهان، پوشیده و یا غیرقابل رؤیت است و از لحاظ قواعد و نگارش در زبان فارسی به صورت زیر استفاده می‌شود:

  1. املا: کلمه "مستور" به همین شکل نوشته می‌شود و به حروف اضافه یا تغییر خاصی نیاز ندارد.

  2. نحوه‌ی استفاده:

    • "مستور" می‌تواند به عنوان صفت به کار رود. به عنوان مثال: "او در پس پرده‌ای مستور بود."
    • می‌تواند به عنوان اسم نیز استفاده شود، به ویژه در متون ادبی و شعر. مثلاً: "دردی مستور در دل داشتم."
  3. تناسب با سایر کلمات:

    • این کلمه می‌تواند با فعل‌ها و اسم‌های مختلف ترکیب شود، مانند: "راز مستور"، "عشق مستور".
  4. قرابت معنایی: "مستور" همچنین می‌تواند به واژه‌هایی مانند "مخفی"، "پنهان" و "محجوب" نزدیک باشد.

  5. سبک نگارشی:
    • در نوشتار رسمی و ادبی، استفاده از کلمه "مستور" به خوبی جا می‌افتد و حس خاصی به متن می‌دهد، به ویژه در شعر و نثر ادبی.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "مستور" به نحو صحیح و مؤثر در نوشته‌های خود بهره‌برداری کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در دل شب‌های پرستاره، آن دختر مستور، رویاهایش را در خیال بپروراند.
  2. آثار هنری او همیشه احساساتی عمیق و مستور را در بینندگان برمی‌انگیزد.
  3. راز مستور زندگی‌اش را تنها با دوستان نزدیکش به اشتراک می‌گذاشت.

واژگان مرتبط: سرپوشیده، مخفی، پنهانی، مکنون، غایب، خصوصی، شخصی، اختصاصی، محرمانه، خلوت

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری