جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mosallat
dominant  |

مسلط

معنی: مسلط. [ م ُ س َل ْ ل َ ] (ع ص ) برگماشته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شخصی که او را بر کسی گماشته باشند. (غیاث ) (آنندراج ). دارای تسلط. زورآور. غالب . حاکم فرمانروا. (ناظم الاطباء). مشرف . فائق . سوار بر کار. مستولی . صاحب سلطه . چیر. چیره . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
بر دل مکن مسلط گفتار هر لتنبر
هرگز کجا پسندد افلاک جز ترا سر.
شاکر بخاری .
چه یافتی که بدان بر جهان و جانوران
چنین مسلط و سالار و قهرمان شده ای .
ناصرخسرو.
چون مدت درنگ او سپری شود... بادی بر رحم مسلط شود. (کلیله و دمنه ).
- مسلط بر ؛ چیره بر. سوار بر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- مسلط بر جائی ؛ سرکوب بر آن . مشرف بر آن .(یادداشت مرحوم دهخدا).
- مسلط بر کاری شدن ؛ سوار آن کار گشتن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
- مسلط بودن ؛ غالب بودن . چیره بودن . تسلط داشتن . حاکم بودن . مشرف بودن . سلطه داشتن .
- مسلط شدن ؛ غالب شدن . فیروزمند شدن . حاکم شدن . مشرف شدن . زیردست کردن . مغلوب کردن . (ناظم الاطباء). چیره شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). سلطه و غلبه یافتن :
اگر به خشم نهیب تو بر جهان نگرد
شود مسلط بر هفت کشور آتش و آب .
مسعودسعد.
- مسلط کردن ؛ چیره کردن . مستولی کردن . شخصی را بر کسی برگماشتن . گماشتن . برگماشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
مسلط مکن چون منی بر سرم
ز دست تو به گر عقوبت برم .
سعدی (بوستان ).
- مسلط گشتن ؛ غالب شدن . پیروز شدن .حاکم گردیدن :
دولت بدان مسلط گشته ست برجهان
کاندر عزیز خاتم ملکت نگین توئی .
مسعودسعد.
|| مجازاً به معنی مغلوب . (آنندراج ) (غیاث ).
... ادامه
470 | 0
مترادف: 1- چيره، غالب، فايق، قاهر، مستولي 2- مشرف 3- صاحب اختيار 4- ماهر
متضاد: مقهور
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (مُ سَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mosallat
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 139
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
dominant | predominant , preponderant , regnant , dominate
ترکی
hakim
فرانسوی
dominer
آلمانی
dominieren
اسپانیایی
dominar
ایتالیایی
dominare
عربی
مهيمن | مسيطر , غالب , مشرف , مطل على , الصفة الغالبة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مسلط" در زبان فارسی به معنای آگاهی یا تسلط بر یک موضوع یا مهارت است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، به نکات زیر توجه کنید:

  1. معنی و کاربرد: کلمه "مسلط" معمولاً به عنوان صفت به کار می‌رود و به معنای تسلط داشتن بر چیزی (مثلاً زبان، علم، مهارت و غیره) است.

  2. ساختار جملات: هنگام استفاده از "مسلط"، معمولاً با حرف "بر" همراه است. مانند:

    • "او بر زبان انگلیسی مسلط است."
    • "من بر علوم کامپیوتر مسلط هستم."
  3. جنس و تعداد:

    • مفرد: مسلط (مردانه و زنانه)
    • جمع: مسلطین (در صورتی که بخواهید به چند نفر اشاره کنید)
    • استخدام در جملات: "مسلطین به این موضوع می‌توانند در پروژه‌ها شرکت کنند."
  4. نکات نگارشی:

    • کلمه "مسلط" باید به‌عنوان یک صفت، پس از شناسه جمله قرار گیرد.
    • حتماً از جملات مدتی و تبعیضی برای تأکید بر تسلط استفاده کنید.
  5. مثال‌های کاربردی:
    • "برای موفقیت در این شغل، باید بر فنون مذاکره مسلط باشید."
    • "او در نوشتن مقالات علمی به زبان اسپانیایی مسلط است."

با رعایت این نکات می‌توانید از کلمه "مسلط" به شیوه‌ای صحیح و موثر استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او به زبان انگلیسی مسلط است و می‌تواند به راحتی با افراد خارجی صحبت کند.
  2. مدیر جدید شرکت به مهارت‌های مدیریتی خود بسیار مسلط است و تیم را به خوبی رهبری می‌کند.
  3. برای موفقیت در این آزمون، باید به مباحث درسی مسلط باشید و تمرین کافی داشته باشید.

واژگان مرتبط: برتر، برجسته، حکمفرما، عمده، نافذ، دارای مزیت، حاکم، سلطنت کننده، شایع، سلطنتی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری