جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مسمی . [ م ُ س َم ْ ما ] (ع ص ) نامیده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به نامی خوانده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خوانده شده . (ناظم الاطباء). نام کرده شده ، یعنی صاحب نام . (آنندراج ) (غیاث ). نام نهاده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ملقب شده . (ناظم الاطباء). نام کرده . (دهار). مسمّا. موسوم . نامیده . نامزد. نامزدشده . (ناظم الاطباء). مُترجَم . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مسمّا شود : مباش احول مسمی جز یکی نیست وگرچه اینهمه اسما نهادیم . عطار. از مسمی کس نخواهد یافت هرگز ذره ای گر بتو اسمی رسد واجب شود شکرانه ای . عطار. - بی مسمی ؛ که درخور نامی که به او نهاده اند نباشد: اسم بی مسمی . و رجوع به اسم شود. - مسمی شدن ؛ نامیده شدن . ملقب شدن . نامزد شدن : عدل است اصل خیر که نوشروان اندر جهان به عدل مسمی شد. ناصرخسرو. - مَهرالمسمی ؛ مقابل مَهرالمثل . مهری است که در عقد نکاح معین شده یا تعیین آن به شخص ثالثی برگذار شده باشد تا هر قدر که بخواهد معین کند. (فرهنگ حقوقی ). آن کابین که در ضمن عقد ازدواج تعیین و آورده شده باشد. مقدار مال یا کاری که شوهر حین اجرای عقد تعیین میکند که به زن بدهد. || معین . معلوم . (اقرب الموارد). || مقرر. به نام (مال و مالیات اجباری ). (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 حاشیه ٔ ص 274) : اکابر و معارف راحاضر کردند و مسمی بر هر کس مالی تعیین کرد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 276) . مالی بر مسلمانان بیش از قوت و طاقت ایشان مسمی بر شریف و وضیع و رئیس و مرؤوس و متمول و مفلس و مصلح و مفسد و شیخ و جوان حکم کرد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 275) . || (اِ) سیاهه ای که اسامی اشخاص یا اراضی و املاک و غیر آن مفصلاً به اسم و رسم در آن ثبت شده باشد بخصوص به قصد وضع یا اخذ مالیات . (مقدمه ٔ جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 40) : تمامت اصحاب و ملوک و امرا و رؤسا را مسمی نوشته تفصیل داد که مرا با همه کس سخن است . (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 259). 1- موسوم، نامزد، ناميده
2- معين mahdi مهدي isim nom substantiv sustantivo sostantivo
کلمه "مسمی" در زبان فارسی به معنای "دارای اسم" یا "نامگذاری شده" است و در متون و نوشتهها به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. در زیر به برخی از نکات و قواعد نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
نحوهی نوشتن: این کلمه به صورت "مسمی" نوشته میشود و به صورت "مُسَمّی" نیز تلفظ میگردد که بسته به لهجه و منطقه ممکن است متفاوت باشد.
جنس کلمه: "مسمی" به عنوان یک صفت شناخته میشود و میتواند با اسمهای مختلفی ترکیب شود. به عنوان مثال: "مسمی بودن"، "مسمی شدن" و غیره.
افعال مربوطه: این کلمه معمولاً با افعالی مانند "بودن" یا "شدن" به کار میرود. به عنوان مثال: "او مسمی است" یا "این عنوان به او مسمی شده است".
استفاده در جملات: باید دقت کرد که در استفاده از "مسمی" در جملات، با توجه به معنا و بافت جمله شکل مناسب آن به کار رود. به عنوان مثال: "این کتاب با عنوان مسمی منتشر شده است."
نکات نگارشی: در متون رسمی و غیررسمی، دقت در نگارش صحیح و استفاده از علائم نگارشی همچون ویرگول و نقطه در نوشتن جملات حاوی این کلمه، به شفافیت متن کمک میکند.
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "مسمی" به درستی و به شکل مؤثری استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
نام جدید این پروژه به مسمی «آینده سبز» تغییر یافته است.
تصمیم او در انتخاب نام «مسمی» برای کتابش، نمادی از هویت ملی اوست.
در مراسم اختتامیه، استاد دانشگاه از مسمی بودن مراسم و اهمیت آگاهی بخشی به جامعه صحبت کرد.