جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مسند. [ م َ ن َ ] (ع اِ) جائی که بر آن می نشینند و بر آن تکیه میکنند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بالش بزرگ . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). پشتی . (ناظم الاطباء). تکیه بالش . تکیه گاه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تکیه جای . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نهالیش در زیر دیبای زرد پس پشت او مسندی لاجورد. فردوسی . مسندت من بودم از من تافتی بر سر منبر تو مسند ساختی . مولوی . || تخت سلطنت . گاه . (صحاح الفرس ). اریکه . کرسی . تخت . (یادداشت مرحوم دهخدا). زیرگاه . تخت پادشاهی . (ناظم الاطباء) : ای از رخ تو یافته زیبائی اورنگ افروخته از طلعت تو مسند و اورنگ . شهیدبلخی . گر به هنر زیبد و به گوهر بالش او را زیبد چهار بالش و مسند. منوچهری . برکشد هوش مرد را از چاه گاه بخشدش مسند و اورنگ . ناصرخسرو. روی مشرق را بیاراید به بوقلمون سحر تا بدان ماند که گوئی مسند داراستی . ناصرخسرو. این مسند جز از بهر آرایش به مآثر و معانی او ننهاده اند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). در مسند ملک و مستقر عز خویش ممکن بنشست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). ابوالعباس هنوز در منصب وزارت و مسند حکم مقیم بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). آفرین بر چنین پسرکه بحق زیور مسند پدر باشد. مسعودسعد. ملجاء سروران سرای تو باد مسند سروری مکان تو باد. مسعودسعد. بادا به جهان مسند و گاه از تو مزین تا زینت شاهان به جهان مسند و گاه است . سوزنی . محتمل مرقد تو فرقدین متصل مسند تو شعریان . خاقانی . عطسه ٔ توست آفتاب دیر زی از ظل حق مسند توست آسمان تکیه زن ای محترم . خاقانی . مسند پادشاهی به نفاذ اوامر و نواهی این شهریار دین دار آرایش گرفته . (المعجم چ دانشگاه ص 11). این بگفت و بر مسند قضا بازآمد. (گلستان سعدی ). - صاحب مسند ؛ دستور. صاحب مقام و مرتبه . - مسند آسودگان ؛ قبر. گور. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). - || عالَم . دنیا. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج )(از برهان ). ملک جهان . - مسند حکومت ؛ جائی که حاکم بر آن تکیه کرده می نشیند. (ناظم الاطباء). - مسند سلطان ؛ تخت پادشاهی . (ناظم الاطباء). مسند حکومت . - مسند عزت ؛ سرافرازی و جلال . (ناظم الاطباء) : بر تخت شهنشاهی و بر مسند عزت الیاس بقا باش که فردوس لقائی . خاقانی . - مسند وزارت ؛ مقام وزارت . پایگاه وزارت . || مقام . پایگاه . پایگه . مرتبه : مؤید نمی ماند این ملک گیتی نشاید بر او تکیه بر هیچ مسند. سعدی . || دستگاه و قدرت : یکی فرش گسترده شد در جهان که هرگز نشانش نگردد نهان کجا فرش را مسند و مرقد است نشستنگه فضل بِن احمد است . فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 3 ص 1113) || فرشی که در بالای اطاق می اندازند. (ناظم الاطباء). فرشی گرانبها که بالای اطاق می افکندند و شاهان و بزرگان بر آن جلوس میکردند : مجلس به باغ باید بردن که باغ را مفرش کنون ز گوهر و مسند ز ند بود. منوچهری . 1- اورنگ، تخت، تكيه گاه، سرير، عرش، كرسي
2- بالش، پشتي، پيشگاه
3- جاه، مرتبه، مقام
4- خبر
5- محكوم به، محمول، مسند predicate, seat, bench, position, post, couch, mosque مسند، مفعول به، مسند الى، المحمول، حملي، إسنادي، فرض، أعلن، صرح، أكد، قام على، أسس، عزا إليه صفة ما، بنى رأيا على شئ ما، فاعل müsned mousnad musnad musnad musnad صندلی، مقر، جایگاه، جا، نیمکت، کرسی قضاوت، جای ویژه، موقعیت، مکان، موضع، پست، منصب، شغل، بسته پستی
predicate|seat , bench , position , post , couch , mosque
ترکی
müsned
فرانسوی
mousnad
آلمانی
musnad
اسپانیایی
musnad
ایتالیایی
musnad
عربی
مسند|مفعول به , مسند الى , المحمول , حملي , إسنادي , فرض , أعلن , صرح , أكد , قام على , أسس , عزا إليه صفة ما , بنى رأيا على شئ ما , فاعل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "مسند" در زبان فارسی چند معنی و کاربرد دارد و از نظر نگارشی و قواعد زبانی میتواند در جملات متفاوتی به کار رود. در زیر به برخی از نکات مربوط به استفاده از این کلمه اشاره میکنم:
معانی و کاربردهای "مسند"
مسند در زبانشناسی: در زبانشناسی، "مسند" به قسمتی از جمله اطلاق میشود که درباره فاعل اطلاعات بیشتری ارائه میدهد. مثلاً در جمله "هوا خوب است"، "خوب" مسند است.
مسند در زمینه فقه و حدیث: به متنی که از طریق آن یک روایت یا حدیث به یک منبع معتبر نسبت داده میشود، نیز "مسند" گفته میشود.
قواعد نگارشی
نوشتن صحیح: کلمه "مسند" باید به صورت صحیح نوشته شود و از اشکالات نگارشی مانند استفاده اشتباه از حروف یا اعداد پرهیز شود.
فاصلهگذاری: در جملات، باید توجه کرد که "مسند" به عنوان یک جزء جمله با دیگر اجزاء به درستی ترکیب شود و فاصلهگذاری صحیح رعایت شود.
نکات گرامری: باید توجه داشت که مسند معمولاً بعد از فاعل و به صورت صفت (در صورت توصیفی بودن) یا به صورت قید (در صورت توضیحی بودن) به کار میرود.
مثال
"این کتاب مسند علمی معتبر است." (اینجا "مسند" به معنی کتابی است که به منابع معتبر استناد دارد)
"آن روز هوا بسیار گرم بود." (در این مثال "گرم" مسند است که به توصیف "هوا" میپردازد)
در کل، در استفاده از کلمه "مسند" دقت در معنا و ساختار جمله اهمیت دارد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
پدرم روی مسند چوبی قدیمی نشسته و داستانهای دوران جوانیاش را با ما به اشتراک میگذارد.
مسند کتابخانه پر از کتابهای مختلف است که هرکدام دنیایی از دانش را در خود جای دادهاند.
او با آرامش بر روی مسند راحتی نشسته و به تماشای غروب آفتاب میپردازد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر