جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mašreq
East  |

مشرق

معنی: مشرق . [ م َرِ ] (ع اِ) جای برآمدن آفتاب . نقیض مغرب . (آنندراج ). برآمدنگاه آفتاب ، نقیض مغرب . جای برآمدن خورشید. ج ، مشارق . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). جای برآمدن ستاره . (ترجمان القرآن ). خراسان . (مفاتیح ). برآمدنگاه آفتاب ، ضد مغرب . ج ، مشارق . باختر و آن طرف از چهار طرف افق که آفتاب برمی آید و طلوع میکند. (از ناظم الاطباء). باختر. (تفلیسی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).فرهنگستان ایران «خاور» را معادل این کلمه گرفته است . و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود. یکی از چهار جهت اصلی مقابل مغرب . خورآسان . خراسان . جای برآمدن خورشید. آنجا که آفتاب یا ستاره ٔ دیگر برآید. ج ، مشارق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
چو از مشرق او سوی مغرب رسید
ز مشرق شب تیره سر برکشید.
فردوسی .
که هر بامدادی چو زرین سپر
ز مشرق برآرد فروزنده سر.
فردوسی .
دری را از آن مهر خوانده ست مشرق
دری را از آن ماه خوانده ست خاور.
فرخی .
براند خسرو مشرق به سوی بیلارام
بدان حصاری کز برج او خجل ثَهلان .
عنصری .
گفتی از مغرب به مشرق کرد رجعت آفتاب
لاجرم حاج از حد بابل خراسان دیده اند.
خاقانی .
شه مشرق که مغرب را پناه است
قزل شد، کافسرش بالای ماه است .
نظامی .
- طاووس مشرق خرام ؛کنایه از آفتاب است :
سحرگه که طاووس مشرق خرام
برون زد سر از طاق فیروزه فام .
نظامی .
- مشرق گشاده زال زر، یا بال زر ؛ صبح دمیده و آفتاب برآمده . (از برهان ) (از ناظم الاطبا) (از آنندراج ).
|| گاه «مشرق » گویند و مراد اقصی موضع از بلاد معموره در نواحی مشرق باشد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).قسمت شرقی ایران بزرگ : و میر خراسان به بخارا نشیند وز آن سامان است و ایشان را ملک مشرق خوانند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 89). بخارا شهری بزرگ است ... و مستقر ملک مشرق است . (حدود العالم ایضاً ص 106). به مشرق و مغرب سخن من روان است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 172). اندر سال پنجاه مغیره بمرد و معاویه ، کوفه ، زیاد را داد با فرود آن و جمله خورآسان و هرچند که اسلام بود از مشرق . (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 296).
تاج بخش ملک مشرق بود
این نه بس باشد برهان اسد.
خاقانی .
مشرق و مغرب بودت زیر درخت سخن
رسته ز شروان نهال رفته به عالم شمار.
خاقانی .
- مشرق زمین ؛ در شاهد زیر ظاهراً کنایه از چین است :
ز حد حبش عزم چین ساختم
ز مغرب به مشرق زمین تاختم .
نظامی .
|| بخشی از کره ٔ زمین که در مشرق قرار دارد، مقابل مغرب . || فارسیان به معنی مطلق جای [ بر ]آمدن چیزی استعمال کنند. (آنندراج ) :
مشرق خمیازه می سازددهن را حرف پوچ
مستی بی درد سر خواهی لب پیمانه شو.
صائب (از آنندراج ).
ز اشک و آه ضعیفان خاکسار بترس
که بود مشرق طوفان تنور پیرزنی .
صائب (ایضاً).
... ادامه
784 | 0
مترادف: 1- خاور، خاوران، شرق، نيمروز 2- مطلع 3- مشرق زمين
متضاد: باختر، مغرب
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی، جمع: مشارق]
مختصات: (مَ رِ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: maSreq
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 640
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
East | Levant , sunrise , east
ترکی
doğu
فرانسوی
est
آلمانی
Östlich
اسپانیایی
oriental
ایتالیایی
orientale
عربی
الشرق | المشرق , أقطار الشرق , شرق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مشرق" به معنای جایی است که خورشید از آنجا طلوع می‌کند و معمولاً به سمت شرق اشاره دارد. در زبان فارسی، این کلمه به صورت زیر مورد استفاده قرار می‌گیرد:

  1. نوشتن درست کلمه: کلمه "مشرق" به همین شکل نوشته می‌شود و نباید به صورت دیگری نوشته شود.

  2. نحوۀ استفاده در جملات:

    • به عنوان اسم: "مشرق" می‌تواند به تنهایی به عنوان یک اسم استفاده شود. مثلاً: "خورشید از مشرق طلوع می‌کند."
    • ترکیب با سایر کلمات: این کلمه می‌تواند در ترکیب با دیگر کلمات نیز به کار برود، مانند "مشرق زمین" یا "مشرق آسیا".
  3. قواعد نگارشی:

    • جدا نویسی: "مشرق" به عنوان یک اسم خاص یا عام باید بدون فاصله و بدون جداسازی نوشته شود.
    • استفاده از نشانه‌های نگارشی: در صورت نیاز به علامت‌گذاری یا تأکید، می‌توان از علامت‌گذاری مناسب استفاده کرد.
  4. مفاهیم سمبلیک: در بعضی از متون ادبی یا مذهبی، "مشرق" به عنوان نماد روشنی، نور و امید مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در نهایت، برای رعایت قواعد نگارشی و املایی به زبان فارسی، مهم است که به درست نویسی و جاگذاری کلمات توجه شود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در صبح زود، خورشید از افق مشرق سر برآورد و آسمان را با رنگ‌های زیبا آراست.
  2. در نقشه‌نگاری، معمولاً جهت مشرق به عنوان نقطه آغازین مشخص می‌شود.
  3. آن شب، ماه کامل در سمت مشرق آسمان می‌درخشید و منظره‌ای خارق‌العاده ایجاد کرده بود.

واژگان مرتبط: خاور مشرق، خاور وشرق، طلوع خورشید، طلوع افتاب، سفیده

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری