جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مشکل . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) پوشیده و پنهان و مشتبه . ج ، مشاکل . (ناظم الاطباء). کار پوشیده و مشتبه . (آنندراج ). مشتبه . پوشیده . ملتبس . مختلطالقرعة لکل امر مشکل . (یادداشت مؤلف ) : راز عقول و مشکل ارواح کشف اوست اسرار علم مطلقش از بر نکوتر است . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 75). || دشوار و سخت و صعب وزحمتدار و درهم و پیچدار و مغلق . (ناظم الاطباء). دشوار، و با لفظ افتادن و بردن و کردن مستعمل است . (آنندراج ). در تداول فارسی بمعنی دشوار، صعب ، عسیر، عویص ، سخت ، دشخوار، مفصل ، غامض آید. (یادداشت مؤلف ) : که داند عشق را هرگز نهایت سوءالی مشکل آوردی و منکر. فرخی . مسئله های خلافی رفت سخت مشکل ، و بوصادق در میان آمد و گوی از همگان بربود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 206). در کار چو گشت با تو مشکل عاجز مشو و مباش خرسند. ناصرخسرو. ور بپرسیش یکی مشکل گویَدْت به خشم سخن رافضیان است که آوردی باز. ناصرخسرو. پیش آر قران و پرس از من از مشکل و شرحش و معانی . ناصرخسرو. از علی مشکل نماند اندر کتاب حق مرا علم بوبکر و عمر گو پیشم آر ای ناصبی . ناصرخسرو. در ملک خللی فاحش و مشکلی شنیع ظاهر گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ص 358). بنشست و خطبه کرد به فصل الخطاب و گفت گر مشکلیت هست سوءالات کن تمام . خاقانی (چ سجادی ص 302). در شهادتگه عشق است رسیدن مشکل خاقنی راه چنان نیست که آسان برسم . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 648). مشکل حال چنان نیست که سر باز کنم عمر در سر شده بینم چو نظر باز کنم . خاقانی . چون از نماز بپرداختند یکی از اصحاب گفت مرا مشکلی هست ، اگر اجازه ٔ پرسیدن است .(گلستان ). الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. حافظ. قرةالعین من آن میوه ٔ دل یادش باد که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد. حافظ. مشکل من حل نگشت با همه کوشش بر سخن من گواست ایزد بیچون . میرزا ابوالحسن جلوه . - امثال : مشکل دو تا شد ، نظیر: ما ازددت الاعمی . (امثال و حکم دهخدا ص 1714). مشکلی نیست که آسان نشود مرد باید که هراسان نشود. ؟ رجوع به «مرگ چاره ای ندارد» شود. (امثال و حکم دهخدا ص 1714). گویم مشکل وگر نگویم مشکل ، نظیر: مرا دردی است اندر دل که گر گویم زبان سوزد وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد. ؟ (از امثال و حکم دهخدا ص 1335). || رمان مشکل ؛ اناری ترش شیرین شفه . (مهذب الاسماء). || در اصطلاح اهل حدیث روایتی است مشتمل بر الفاظ مشکل که معانی آنها را اشخاص متبحر در ادبیات دریابند. (فرهنگ علوم نقلی ). آنچه بعد از تأمل و طلب مقصود ازآن بدست آید. (از تعریفات جرجانی ). در اصطلاح درایه خبری است که الفاظ آن مبهم و غیر واضح المعنی باشد و یا حاوی مطالب عمیق باشد که دور از فهم متعارف مردم باشد. ابهام آميز، بغرنج، پيچيده، حاد، دشخوار، دشوار، سخت، شاق، صعب، غامض، مبهم، مساله، معقد، مغلق آسان، ساده، سهل، واضح problem, difficulty, obstacle, knot, difficult, hard مشكلة، مشكل، مسألة، معضلة، صعب المراس، معالج مشكلة، طبعي، مزاجي، انفعالي sorun problème problem problema problema مسئله، موضوع، سختی، چیستان، دشواری، اشکال، زحمت، مشقت، مانع، سد، انسداد، گیر، رداع، گره، غده، عقد، عقده، منگوله، دشوار، سخت، صعب، سخت گیر، معضل، سفت، شدید، سنگین
کلمه "مشکل" در زبان فارسی به عنوان یک اسم به معنای "چالش" یا "مسئله" استفاده میشود و در متون رسمی و غیررسمی به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات مربوط به استفاده از این کلمه اشاره میکنم:
جنس و تعداد: "مشکل" یک اسم مذکر و مفرد است. برای ساخت بلاتعداد، میتوان به آن پسوند "-ها" را اضافه کرد و "مشکلات" درست کرد.
فعلهای مرتبط: معمولاً از "مشکل داشتن" یا "برطرف کردن مشکل" استفاده میشود. به عنوان مثال: "او مشکل دارد"، "ما باید این مشکل را حل کنیم".
قیدهای توصیفی: میتوان این کلمه را با قیدهایی توصیف کرد. به عنوان مثال: "مشکل بزرگ"، "مشکل پیچیده".
استفادههای رسمی و غیررسمی: "مشکل" به طور گسترده در زبان گفتاری و نوشتاری استفاده میشود و جایگزینهای دیگر مانند "مسئله" نیز وجود دارد که بسته به زمینه میتوان از آنها استفاده کرد.
جملات مثال:
"مشکل اصلی ما کمبود منابع مالی است."
"این مشکل نیاز به بررسی دارد."
نشانهگذاری: در نوشتار رسمی، معمولاً از علامتگذاری صحیح استفاده میشود. به عنوان مثال، پس از "مشکل" اگر جمله ادامه دارد، باید از ویرگول یا نقطه استفاده شود.
توجه به مفهوم: بسته به متن، یک "مشکل" ممکن است به شکلی متفاوت توصیف شود. به عنوان مثال، "مشکل اجتماعی" یا "مشکل اقتصادی".
با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "مشکل" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
من در حل این معما یک مشکل بزرگ دارم و به کمک نیاز دارم.
مشکلات گاهی وقتها به ما فرصتی برای یادگیری و رشد میدهند.
او همواره سعی میکند مشکلاتش را با آرامش و تفکر حل کند.