جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مصر. [ م ُ ص ِرر ] (ع ص ) عزیمت کننده بر کار و ثبات و دوام ورزنده بر آن . (از منتهی الارب ). آنکه عزیمت کاری می کند و ثبات و دوام می ورزد بر آن کار. ایستادگی کننده درکار. (ناظم الاطباء). بر کاری استاده شونده . (غیاث ). مِلْحاح . ابرام کننده . (یادداشت مؤلف ) : زر در انبانها نشسته منتظر تا که سود آید به بذل آید مصر. مولوی . بت درون کوزه چون آب کدر نفس شومت چشمه ٔ آن ای مصر. مولوی . - مصر ایستادن ؛ پایداری کردن و ایستادگی نمودن بر کاری : منوچهر بر خواستن عهد مصر ایستاده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 131). - مصر شدن ؛ پای فشردن . در مقام اصرار و ابرام و پافشاری برآمدن . پافشاري كننده، پررو، سمج، اصراركننده insistent, persistent, unrepentant, demanding, urging, exacting, exigent, pressing, recalcitrant, clamorous, importunate, egypt مصر، ملح، ضاغط، ملحاح، لافت للنظر، لجوج mısır egypte Ägypten egipto egitto مصرانه، مقاوم، پاپی، مداوم، ماندگار، مزمن، خواستار، خواهان، طالب، سخت، مبرم، سخت گیر، بحرانی، ضروری، فشاراور، تحمیلی، عاجل، فشاری، سرکش، سر سخت، پر سر و صدا، خروشان، پرخروش، جیغ ودادکن، مصدع، عاجز کننده، سماجتامیز
کلمه "مصر" در زبان فارسی به معانی مختلفی اشاره دارد، از جمله کشور مصر (Egypt) و همچنین به معنای "سرزمین" یا "سرزمین مقدس" در متون مذهبی و تاریخی. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، رعایت چند نکته نگارشی و جملاتی میتواند کمککننده باشد:
نقطهگذاری: کلمه "مصر" همیشه با حروف بزرگ آغاز میشود، مگر اینکه در داخل یک جمله و در موارد خاص (مانند اسم خاص) به کار رود.
نحو جملات: در جملات، توجه به نحوه قرارگیری این کلمه مهم است. مثلاً:
"مصر کشوری با تاریخ غنی و فرهنگ خاص است."
"در مصر، آثار باستانی زیادی وجود دارد."
استفاده از حروف اضافه: معمولاً "در" برای اشاره به موقعیت جغرافیایی یا فرهنگی مصر به کار میرود:
"مردم در مصر مهماننوازی عجیبی دارند."
توجه به تشابهات: اگر به مفاهیم مشابهی اشاره میکنید (مثل کشورهای دیگر یا مقایسه بین فرهنگها)، دقت کنید که بافت جمله چگونه است. به عنوان مثال:
"مصر و ایران هر دو دارای تمدنهای باستانی پرافتخاری هستند."
پیوستها: اگر به موضوعات خاصی اشاره دارید، به پیوستها و ضمائم کلمه "مصر" توجه کنید:
"ساختوسازهای جدید در مصر توجه گردشگران را جلب کردهاند."
این نکات میتواند به نگارش صحیح و صریح کلمه "مصر" در متنها کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "مصر" در جمله آوردهام:
مصر یکی از کشورهای تاریخی و باستانی جهان است که به خاطر اهرامش شهرت دارد.
من همیشه دوست داشتم به مصر سفر کنم و به تماشای اهرام بزرگ بپردازم.
فرهنگ مصر باستان تأثیر زیادی بر هنر و ادبیات جهانی گذاشته است.
نهر نیل در مصر یکی از مهمترین منابع آب این کشور به حساب میآید.
در دانشگاه، درباره تاریخ مصر و تأثیر آن بر تمدنهای دیگر مطالعه کردم.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: مصرانه، مقاوم، پاپی، مداوم، ماندگار، مزمن، خواستار، خواهان، طالب، سخت، مبرم، سخت گیر، بحرانی، ضروری، فشاراور، تحمیلی، عاجل، فشاری، سرکش، سر سخت، پر سر و صدا، خروشان، پرخروش، جیغ ودادکن، مصدع، عاجز کننده، سماجتامیز