جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مصلح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص )به صلاح و نیکویی آورنده . (آنندراج ) (از غیاث ). || آنکه اصلاح می کند و بهتر می نماید. (ناظم الاطباء). اصلاح کننده . نیکوکننده . مقابل مفسد. که در صلاح ونیکویی بکوشد : خاندانها بحمداﷲ که یکی است در یگانگی و الفت مؤکدتر شود و دوستان ما و مصلحان بدان شادمانه گردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 210). چون خیانت در میان آمد و مردم مصلح نماندند آن اعتمادبرخاست . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 146). به سبب او مصلحان آسوده باشند و مفسدان مالیده . (کلیله و دمنه ). مصلحان را نظرنواز شوم مصلحت را به پیش باز شوم . نظامی . متقیان و مصلحان پای در دامن امن و عافیت نهادند. (سندبادنامه ص 9). مسافر؛ مصلح میان قوم . (منتهی الارب ). || نیکویی کننده . آنکه نیکویی می کند. (ناظم الاطباء). نیکوکار. ج ، مصلحون . (مهذب الاسماء). شخص خوب و نکوکار نیکوکردار نیک منش نیکوسرشت . (یادداشت مؤلف ) : مکتب وی را به مصلحی دادند. (گلستان ). || کسی که درست می کند و آراسته می کند. || موافق و مناسب . || میانجی و صلح دهنده و آشتی دهنده . (ناظم الاطباء). آشتی دهنده . میانجی . مقابل مفسد و فسادانگیز. (یادداشت مؤلف ). || داور و حاکم . (ناظم الاطباء) : شرط آن است که درباب سلجوقیان سخن نگویی که صلح با آن ایشان مرا ممکن نخواهد بود که میان هر دو گروه شمشیر خونریز است مصالح . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 698). || شفابخش . || موافق و مناسب بدن و مزاج . (ناظم الاطباء). در ادویه ، دارویی که با داروی دیگر یار کنندتا مضرات داروی اولین ببرد. کم کننده یا برنده ٔ زیان دارویی : و مصلح وی سکنجبین است . (یادداشت مؤلف ). آنچه اصلاح حال مأکول و مشروب نماید اعم از آنکه دفع ضرر آن کند یا معاونت بر فعل او نماید یا حفظ قوه یاکسر حدت او کند یا بدرقه به جهت وصول او به اعضا گردد. - مصلح شدن ؛ به صلاح آورنده شدن . - || آشتی دهنده شدن : اهتمام تو اگر مصلح اضداد شود سر برآرد ز گریبان ابد شخص ازل . وحشی (دیوان ص 232). اصلاحگر، اصلاح كننده، خيرانديش، خيرخواه، صالح، صلاح انديش، نيكوكار مفسد reformer,peacemaker,corrector,make-peace مصلح reformcu réformateur reformer reformador riformatore
... ادامه
947|0
مترادف:اصلاحگر، اصلاح كننده، خيرانديش، خيرخواه، صالح، صلاح انديش، نيكوكار
کلمه "مصلح" در زبان فارسی به معنای "اصلاحکننده" یا "کسی که در صدد اصلاح امور است" به کار میرود. در مورد قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نحوه نوشتن: کلمه "مصلح" بهطور صحیح به همین شکل نوشته میشود و توجه به املای آن اهمیت دارد.
نحوه تلفظ: این کلمه معمولاً به صورت /mos-leh/ یا /məs-ləh/ تلفظ میشود. در نوشتار ادبی و رسمی، توصیه میشود که به رعایت تلفظ صحیح توجه گردد.
کاربرد در جملات: کلمه "مصلح" میتواند به عنوان اسم و بهویژه در متون سیاسی، اجتماعی و دینی بهکار رود. به عنوان مثال:
"او یک مصلح اجتماعی بزرگ بود."
"این طرح نیاز به مصلح دارد."
ترکیبها: "مصلح" میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود و به اشکال مختلفی درآید، مانند "مصلح اجتماعی" یا "مصلح فرهنگی".
جنس کلمه: "مصلح" یک اسم مذکر است، اما در متون میتوان از آن به صورت عمومی برای اشاره به افرادی با ویژگیهای اصلاحطلبانه استفاده کرد، صرفنظر از جنسیت.
توجه به زمینه: هنگام استفاده از کلمه "مصلح"، باید توجه داشته باشید که زمینه و بافت جمله به درستی بیانگر مفهوم مورد نظر باشد؛ زیرا کلمه ممکن است در زمینههای مختلف معانی متفاوتی پیدا کند.
با رعایت این نکات، میتوانید به شکل موثری از کلمه "مصلح" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
مصلحان اجتماعی همیشه در تلاشند تا مشکلات جامعه را شناسایی و حل کنند.
او به عنوان یک مصلح فرهنگی، به ترویج ادب و هنر در جامعه پرداخت.
مصلحان مذهبی نقش مهمی در ترویج اخلاق و ارزشهای دینی دارند.