جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

moti'
docile  |

مطیع

معنی: مطیع. [ م ُ ] (ع ص ) (از «طوع »)اطاعت و فرمانبرداری کننده . (آنندراج ). فرمانبردار. ج ، مطیعون . (مهذب الاسماء). فرمانبردار. رام و فروتن .(ناظم الاطباء). مطواع . مطواعة. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). فرمانبردار. فرمانی . پیشکار. فرمانبر. طائع. منقاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
خدا را بجاآوری بندگی
مطیعش شوی در سرافکندگی .
فردوسی .
دل من چون رعیتی است مطیع
عشق چون پادشاه کامرواست .
فرخی .
مردم روزگار وی ، وضیع و شریف او را گردن نهند و مطیع و منقاد وی باشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 92). ایشان چنانکه فرموده ایم ترا مطیع و فرمانبردار باشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 283). و اعیان آن نواحی در هوای ما مطیع وی گشته . (تاریخ بیهقی ). هر که اختیار کند همگان او را مطیع باشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 372). اگر خواهد او گاو را بیارم تا ملک را مطیع باشد. (کلیله و دمنه ). حکم او را مطیع و منقاد گشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 438). جملگی مطیع فرمان گشتند. (گلستان ).
برگی که از برای مطیعان کشد خدای
عاصی چگونه در خور آن برگ خوان شود.
سعدی .
- مطیع شدن ؛ منقاد شدن . فرمانبردار گردیدن :
ز جن و انس و وحوش و طیور و دیو و پری
شدند جمله مر او را مطیع و فرمانبر.
ناصرخسرو.
مراد هر که برآری مطیع امر تو شد
خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد.
سعدی .
- مطیع کردن ؛ فرمانبر کردن و تابع و منقاد نمودن . (ناظم الاطباء) :
ملوک روی زمین را به استمالت و حکمت
چنان مطیع و مسخر کند که ملک یمین را.
سعدی .
- مطیعگشتن ؛ مطیع شدن . منقاد و فرمانبردار گردیدن :
او را بدان که دیو جسد را مطیع گشت
حکمت سفه شده ست و سعادت شقا شده ست .
ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 53).
دیوش مطیع گشته به مال و پری به علم
آن یابد این که هوش و خردش آشنا شده ست .
ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 54).
... ادامه
815 | 0
مترادف: تابع، تسليم، رام، رهوار، سربه راه، زيردست، سازگار، فرمان بر، فرمان بردار، مطاوع، منقاد، وابسته
متضاد: سركش، نافرمان
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (مُ) [ ع . ] (اِ فا.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: moti'
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 129
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
docile | obedient , submissive , subject , subordinate , conformable , dutiful , biddable , duteous , limber , observing
ترکی
itaatkâr
فرانسوی
soumis
آلمانی
unterwürfig
اسپانیایی
sumiso
ایتالیایی
sottomesso
عربی
منصاع | طيع , سهل الإنقياد , راغب في التعليم , قابل للتعليم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مطیع" در زبان فارسی به معنای "اتباع کننده" یا "فرمان‌بردار" است. این کلمه به لحاظ نگارشی و دستوری دارای قواعد خاصی است که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنم:

  1. نگارش:

    • "مطیع" به‌صورت کامل و بدون هیچ‌گونه تغییر نوشتاری باید نوشته شود.
  2. نوع کلمه:

    • "مطیع" یک اسم و همچنین صفت است و می‌تواند به عنوان صفت در جملات توصیفی به کار رود.
  3. صرف و نحو:

    • این کلمه معمولاً به عنوان صفت مفعولی به کار می‌رود و می‌تواند با دلیل و توضیحاتی همراه باشد.
    • مثال: "او یک فرد مطیع است."
  4. نکات نگارشی:

    • در جملات رسمی یا نوشتاری، توجه به لحن و نوع جمله در به کارگیری "مطیع" ضروری است. مثلاً در جملات توصیفی بهتر است به‌طور واضح بیان شود که چه کسی یا چه چیزی مطیع است.
  5. استفاده در جملات:
    • "او مطیع دستورات والدینش است."
    • "افراد مطیع غالباً به سرعت مورد اعتماد قرار می‌گیرند."

استفاده صحیح از کلمه "مطیع" در جملات و موقعیت‌های مناسب می‌تواند به انتقال مفاهیم به‌طور شفاف کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او همیشه در برابر والدینش مطیع بود و به نظرات آن‌ها احترام می‌گذاشت.
  2. حیوانات به طبیعت مطیع هستند و به طور غریزی رفتارهای خود را با شرایط محیطی تطبیق می‌دهند.
  3. برای موفقیت در یک گروه، لازم است که اعضا با یکدیگر مطیع و همکار باشند.

واژگان مرتبط: سر براه، سربزیر، تعلیم بردار، رام شدنی، فرمانبردار، حرف شنو، خاشع، فروتن، حلیم، خاضع، مشمول، در خطر، تحت تسلط، مادون، فرعی، قابل توافق، منطبق شدنی، وظیفه شناس، گماشت شناس، مواظب، پیشنهادشدنی، خمیده، تاشو، خم شو، نرم

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری