جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: معاذ. [ م َ ] (ع مص ) پناه بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - معاذاﷲ ؛ کلمه ٔ انکار یعنی پناه می برم به خدا و این کلمه را در انکار شدید گویند مانند کلمه ٔ برکست و یا برگست و ژگس . (ناظم الاطباء). معاذ مصدر میمی است که در ترکیب مفعول مطلق فعل محذوف واقعشده و آن اعوذ باشد پس در اصل اعوذ معاذاﷲ بود یعنی پناه می خواهم پناه خواستن به خدای تعالی . (غیاث ) (آنندراج ). پناه بخدا. خدای مکناد. حاش ﷲ. پرگست . پرگس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قالت هیت لک قال معاذاﷲ انه ربی احسن مثوای انه لایفلح الظالمون . (قرآن 23/12). قال معاذاﷲ ان نأخذ الا من وجدنا متاعنا عنده انا اذاً لظالمون . (قرآن 79/12). معاذاﷲ که من نالم ز خشمش وگر شمشیر بارد ز آسمانش . یوسف عروضی . چرا نتاند تاند من این غلط گفتم بدین عقوبت واجب شود معاذاﷲ. فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 357). معاذاﷲ که خریده ٔ نعمتهایشان باشد کسی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386). معاذاﷲ چنین نتواند الا خدای پاک بی انباز و یاور. ناصرخسرو. طیبتی می کنم معاذاﷲ از پی خرمی مجلس شاه . مسعودسعد. نه نگفتم نکو معاذاﷲ بل همه کار من به سامان است . مسعودسعد. بنگفتم نکو معاذاﷲ این سخن را قوی نیامد لاد. مسعودسعد. گمان مبر که به روی تو ای بهشتی روی نظر به چشم خیانت کنم معاذاﷲ. سوزنی . ترا هجا نکند انوری معاذاﷲ نه او که از شعرا کس ترا هجا نکند. انوری . ز بند شاه ندارم گله معاذاﷲ اگر چه آب مه من ببرد در مه آب . خاقانی . آن عرب گفتا معاذاﷲ لا من عنب خواهم نه انگور ای دغا. مولوی . چنین صورت نبندد هیچ نقاش معاذاﷲ من این صورت نبندم . سعدی . به مأوی سرفرود آرند درویشان معاذاﷲ وگر خود جنةالمأوی بود مأوای درویشان . سعدی . دوستان هرگز نگردانند رو از جور دوست نی معاذاﷲ قیاس دوست با دشمن مکن . سعدی . معاذاﷲ که ما به غیر از ائمه ٔ دوازده گانه که امامت ایشان محقق و روشن است دیگری را امام دانیم . (تاریخ قم ص 218). پس مهتدی گفت معاذاﷲ، پناه می گیریم به خدا از آنکه من به جور حکم کنم . (تاریخ قم ص 148). و رجوع به عوذو عیاذ شود. || (اِ) جای پناه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). (غیاث ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملاذ. ملجاء. کهف . مأوی . پناه . پناهگاه . اندخسواره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پناه، پناهگاه، ملاذ authentic حقيقي، أصلي، موثوق به، جدير بالتصديق
کلمه "معاذ" در زبان فارسی به معنای پناه و پناهگاه است و بیشتر در متون دینی و تاریخی کاربرد دارد. در نوشتن و استفاده از این کلمه، میتوان به چند نکته توجه کرد:
نگارش صحیح: کلمه "معاذ" باید به همین شکل نوشته شود و از تغییرات یا افزودن حروف اضافی پرهیز شود.
قلمرو معنایی: این واژه عموماً در متون مذهبی و دینی به کار میرود و معمولاً به معنی پناهگاه یا مکانی برای امن و امان اشاره دارد.
نحوه استفاده در جملات: این کلمه میتواند به عنوان اسم، در جملات مختلف استفاده شود. مثلاً:
"او به معاذ پناه برد."
"در سختیها، معاذی برای او وجود داشت."
سبک نوشتاری: در نگارش رسمی و محاورهای، باید به تناسب متن و مقام استفاده از این کلمه توجه کرد تا معنی و مفهوم آن به درستی منتقل شود.
توجه به وزن و قافیه: در شعر و ادبیات، میتوان از "معاذ" به عنوان یک کلمه قافیهای استفاده کرد، ولی باید دقت کرد که معنای آن با سیاق شعر سازگار باشد.
این نکات میتوانند در استفاده صحیح و مفهومی از کلمه "معاذ" مفید باشند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
معاذ در مسابقه دوکافش به عنوان قهرمان شناخته شد و همه را تحت تأثیر قرار داد.
شب گذشته معاذ با دوستانش به یک رستوران جدید رفت و غذای خوشمزهای امتحان کرد.
معاذ تصمیم دارد در کنکور امسال بهترین عملکرد را داشته باشد و به دانشگاه مورد علاقهاش راه پیدا کند.