جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: معاندت . [ م ُ ن َ / ن ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) تمرد و سرکشی و مخالفت و عداوت و دشمنی . (ناظم الاطباء). ستیزه . ستیهندگی . عناد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از جهت الزام حجت و اقامت بینت به رفق و مدارا دعوت فرمود و به اظهار آیات مثال داد تا معاندت و تمرد کفار ظاهر گشت . (کلیله و دمنه چ مینوی ص 3). چون تأملی فرماید و تمییز ملکانه بر تزویر تو گمارد فضیحت تو پیدا آید و نصیحت از معاندت جدا شود. (کلیله و دمنه ). این قاعده ٔ خلاف بگذار وین خوی معاندت رها کن . سعدی . و رجوع به معاندة شود. - معاندت کردن ؛ ستیهیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - معاندت نمودن ؛ ستیهیدن . ستیزه کردن .عناد ورزیدن . مخالفت کردن : تقدیر آسمانی با او معاندت می نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 392). 1- دشمني، ستيز، ستيزه جويي، عناد، گردنكشي، مخالفت، معانده
2- ستيزيدن، عنادورزيدن، ستيزه جويي كردن stubbornness, mutual عناد، إصرار، صلابة، تصلب، ضرواة، استعصاء، استمرار، العناد معاند