جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

ma'āni
meanings  |

معانی

معنی: معانی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ معنی . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معنی ها. مفهومها. منظورها. مدلولها. مضمونها :
همه یاوه همه خام و همه سست
معانی با حکایت تا پساوند.
لبیبی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
حدیث او معانی در معانی
رسوم او فضایل در فضایل .
منوچهری .
این لفظی است کوتاه با معانی بسیار. (تاریخ بیهقی ).
نرسد بر چنین معانی آنک
حب دنیا رخانش بمخاید.
ناصرخسرو.
هرگاه در آن اشتباهی افتاد ادراک معانی ممکن نگردد. (کلیله و دمنه ). سخن بلیغ با معانی بسیار از زبان مرغان و بهایم و وحوش جمع کردند. (کلیله و دمنه ). خوانندگان این کتاب را باید که همت بر تفهیم معانی مقصور گردانند. (کلیله و دمنه ). و هر عالم محقق ... که عدت اختراع مبانی فکر و قوت اختراع معانی بکر دارد... داند که این غایت ابداع است در صور عبارت نگاشتن و ارواح معانی را زنده داشتن . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 176).
فلک را از سر خنجر زبانی
تراشیدی ز سر موی معانی .
نظامی .
شعر ترا سدره نشانی دهد
سلطنت ملک معانی دهد.
نظامی .
معانی را بدو ده سربلندی
سعادت را بدو کن نقش بندی .
نظامی .
در معانی قسمت و اعداد نیست
درمعانی تجزیه و افراد نیست .
مولوی .
معانی این سخن را به عربی با شامیان همی گفتم و تعجب همی کردند. (گلستان ).
عشق و شباب و رندی مجموعه ٔ مراد است
چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد.
حافظ.
- اسماء معانی . رجوع به معنی شود.
- اهل معانی ؛ صاحبان معانی . آنانکه با معانی سروکار دارند. معنی شناسان :
در سخن به دو مصرع چنان لطیف ببندم
که شاید اهل معانی که ورد خود کند این را.
سعدی (کلیات چ فروغی ، قصاید ص 7).
- حروف معانی ؛ حروفی است که معنی دارد چون مَن و علی [ ع َ لا ] . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مقابل حروف مبانی . رجوع به ترکیب «حروف مبانی »ذیل مبانی شود.
|| بابها. ابواب . موضوعات . مواضیع. مطالب : خداوند سلطان ، عبدوس را نزد من فرستاد و در این معانی فرمان داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 350). محال باشد مرا که از این معانی سخن گویم که خرما به بصره برده باشم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 164). و در همه ٔ معانی ترتیبهای نیکو فرمود و موبد موبدان را بر قضا و مظالم گماشت . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 92). آنچه شیر برای تو می سگالد از این معانی که بر شمردی ... نیست . (کلیله و دمنه ). پادشاه را در همه ٔ معانی ... تأمل و تثبت واجب است . (کلیله و دمنه ). و آفات عارضی چون مار و کژدم و سباع و گرما و سرما... درکمین ... و قصد خصمان و بدسگالی دشمنان بر اثر و آنگاه خود که از این معانی هیچ نیستی و با او شرایط مؤکد... رفتستی که به سلامت بخواهد زیست . (کلیله و دمنه چ مینوی ص 55). || فضیلتها. فضایل :
ای سرو حدیقه ٔمعانی
جانی و لطیفه ٔ جهانی .
سنائی .
مدتی دراز بجستند آخر برزویه نام جوانی یافتند که این معانی در وی جمع بود (کلیله و دمنه ). و این معانی در تو جمع است . (کلیله و دمنه ).
اگر در شرح معانی و معالی ذات معظم این خواجه ٔ مکرم و وزیر بی نظیر که بدان ممتاز است بسطی رود به استغراق ... به پایان نرسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 19). با وزرا و کتاب ایشان مجالس و معاشر و به مآثر و مفاخر و معالی و معانی ایشان متحلی شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 280). جهان از فضل و معالی ومعانی و مکارم خویش عاطل گذاشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 441).
عقل شرف جز به معانی نداد
قدر به پیری و جوانی نداد.
نظامی .
کلاه تکبر بینداختند
به تاج معانی سرافراختند.
سعدی (بوستان ).
- اهل معانی ؛ اهل معنی . رجوع به همین کلمه شود :
نظر به چشم ارادت مکن به صورت زیبا
که التفات نکردند به روی اهل معانی .
سعدی (کلیات چ مصفا ص 841).
- پر معانی ؛ پر فضیلت . سرشار از فضل و دانش :
ز دعوی پری ز آن تهی می روی
تهی آی تا پر معانی روی .
سعدی .
|| علمی است که شناخته می شود به آن احوال لفظ عربی و غیره به نهجی که به سبب آن مطابق باشد لفظ مقتضای حال را و آنچه نگاه دارد از وقوع خطا در ادای معانی مطلوبه و آنچه بازدارد از دشواری مضمون و بداسلوبی عبارت و حاصل می شود بدان بلاغت کلام و آن منحصر می شود بر هشت باب : باب اول در احوال اسناد،ثانی در احوال مسندٌالیه به حذف آن و عدم حذف آن ، ثالث در احوال مسند به حذف و غیرحذف آن ، رابع در احوال متعلقات فعل چنانکه حذف مفعول و تقدیم آن بر فعل وغیر ذلک ، خامس در قصر با لفظ استثنا و از قسم حصر است ، سادس در بیان انشاء و انواع آن کثیر است از آن جمله تمنی و ترجی و استفهام و قسم و تعجب و امر و نهی و غیره ، سابع در بیان وصل و فصل چنانکه عطف بعضی جمله بر بعض و ترک آن ، ثامن در ایجاز یعنی آوردن کلام مختصر که حاوی معانی کثیره باشد و به حذف مضاف و غیره در اطناب و مساوات و آن برای ایضاًح و تفصیل اجمال باشد... (غیاث ) (آنندراج ). علم معانی علم به اصول و قواعدی است که به یاری آنها کیفیت مطابقه ٔ کلام با مقتضای حال و مقام شناخته می شود. موضوع آن الفاظی است که رساننده ٔ مقصود متکلم باشد و فایده ٔ آن آگهی بر اسرار بلاغت است در نظم و نثر. در این علم از چند مبحث اساسی که هر یک منقسم به اقسامی می شود بحث می کنند زیرا کلام یا خبری است و یا انشائی در صورت ا
ول بحث در«اسناد» و تحقیق در «مسندالیه » و متعلقات آن پیش می آید. اسناد ممکن است به نحو «قصر یا حصر» صورت پذیردو جمله های خبری و انشائی که در کنار یکدیگر قرار گیرند می توانند به هم معطوف گردند (وصل ) و یا به نحو انفصال از یکدیگر آورده شوند (فصل ) و همچنین می توان معنی مقصود را در کمترین کلمات (ایجاز) و یا در کلمات بسیار (اطناب ) و یا در کلماتی که مساوی معنی باشد (مساوات ) آورد. بنابراین مباحث زیر در علم معانی موردبحث قرار می گیرد: 1- اسناد خبری (خبر - مسندالیه ، مسند) 2- قصر. 3- انشاء. 4- وصل و فصل . 5- ایجاز و اطناب و مساوات . (از آیین سخن تألیف دکتر صفا چ سوم ص 10). و رجوع به نفایس الفنون فن ششم از مقاله ٔ اولی شود.
- معانی و بیان ؛ دو فن «معانی » و «بیان » را با هم «معانی و بیان » گویند. و رجوع به بیان شود.
... ادامه
642 | 0
مترادف: 1- معناها، مفاهيم
متضاد: الفاظ 1- مقاصد
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی، جمعِ معنی]
مختصات: (مَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: ma'Ani
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 171
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
meanings
ترکی
anlamlar
فرانسوی
significations
آلمانی
bedeutungen
اسپانیایی
significados
ایتالیایی
significati
عربی
المعاني
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "معانی" در زبان فارسی به معنای جمع واژه "معنا" به کار می‌رود و به مفهوم‌ها و مفاهیم مختلف اشاره دارد. در اینجا به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. جمع‌سازی: "معانی" جمع کلمه "معنا" است. در زبان فارسی، برای ساختن جمع از واژه‌هایی که به "ا" ختم می‌شوند، معمولاً "ی" به انتهای آن‌ها اضافه می‌شود.

  2. نحو: این کلمه به عنوان اسم جمع به کار می‌رود و معمولاً به مفاهیم و معانی مختلف اشاره می‌کند. برای مثال: "معانی این واژه در فرهنگ لغت آمده است."

  3. صرف و نحو: در جمله، "معانی" ممکن است به عنوان فاعل، مفعول یا دیگر اجزای جمله ظاهر شود. برای مثال:

    • "معانی مختلف این متن را بررسی می‌کنیم." (فاعل)
    • "این کتاب معانی جدیدی را معرفی می‌کند." (مفعول)
  4. استفاده در نوشتار: در متون رسمی و غیررسمی، هنگام استفاده از کلمه "معانی"، باید دقت کرد که معنای مشخص و روشنی را منتقل کند. همچنین می‌توان از واژه‌های هم‌خانواده مانند "معنا"، "معنی" و "معنایی" در متن استفاده کرد.

  5. نشانه‌های نگارشی: هنگام استفاده از "معانی" در جملات، باید به نشانه‌های نگارشی مانند ویرگول، نقطه و ... توجه کرد تا جملات روان و قابل فهم باشند.

به‌طور کلی، استفاده صحیح از کلمه "معانی" در نگارش و گفتار فارسی نیازمند توجه به قواعد و ساختارهای زبانی است.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در این کتاب، معانی مختلف واژه‌ها به وضوح توضیح داده شده است.
  2. معانی عمیق شعرهای حافظ همیشه برای من الهام‌بخش بوده است.
  3. در یادداشت‌های روزانه‌ام، تلاش می‌کنم معانی جدیدی که از تجربیاتم می‌آموزم را ثبت کنم.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری