جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mo'āven
helper  |

معاون

معنی: معاون . [ ] (ع اِ) گویا جمع چیزی است مانند معونة یا غیرآن : کان ابی [ ای ابوالعتاهیه ] لایفارق الرشید فی سفر و لاحضر الا فی طریق الحج و کان یجری علیه فی کل سنه ٔ خمسین الف درهم سوی الجوائز و المعاون (الاغانی 3:153، یادداشت های قزوینی ج 7 ص 108).
- دیوان معاون ؛ یکی از ادارات حکومتی بنی عباس بوده است ولی مقصود از آن را تاکنون درست نفهمیده ام و در تجارب الامم مکرر این اصطلاح را دارد. (یادداشت های قزوینی ج 7 ص 109) : کان الی والدی الحسن بن عبیداﷲ دیوان الرسائل و دیوان المعاون و جملةالدواوین التی کانت الیه فی ایام وزارة ابیه للمعتضد فامر عبیداﷲ ابنه ان یستخلف اباالحسین بن ثوابة علی دیوان الرسائل و دیوان المعاون . (معجم الادباءچ مرجلیوت ج 2 ص 417 و 418).
|| منصبی و وظیفه ای بوده است که ندانستم چیست : والیه معاون بغداد و سائره ... (حمزه ٔ اصفهانی ص 231، یادداشت های قزوینی ج 7ص 109).
... ادامه
617 | 0
مترادف: پيشكار، دستيار، كمك، مباشر، مددكار، ممد، ناظم، نايب، هم دست، يار، ياور
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی]
مختصات: (مُ وِ) [ ع . ] (اِفا.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: mo'Aven
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 167
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
helper | assistant , assistant director , associate , coadjutor , vicar , associate principal , coadjutant , vice-chancellor , deputy
ترکی
milletvekili
فرانسوی
adjoint
آلمانی
stellvertreter
اسپانیایی
diputado
ایتالیایی
vice
عربی
المساعد | معاون , المعاون
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «معاون» در زبان فارسی به معنای دستیار یا کمک‌کننده است و به‌طور معمول برای توصیف فردی که در یک مقام یا موقعیت خاص کمکی و حمایتی می‌کند، استفاده می‌شود. در بررسی قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه، به نکات زیر توجه می‌کنیم:

1. نحوه نوشتن:

  • کلمه «معاون» باید به شکل صحیح و با رعایت املای استاندارد نوشته شود.

2. استفاده از کلمات وابسته:

  • این کلمه به‌طور معمول با عناوینی مانند معاون وزیر، معاون رئیس‌جمهور، معاون آموزشی، و غیره استفاده می‌شود. باید توجه داشت که در این ترکیبات، «معاون» به عنوان صفت نوبت‌دهنده عمل می‌کند و به جایگاه یا وظیفه فرد اشاره دارد.

3. جنسیت:

  • کلمه «معاون» به طور خنثی به کار می‌رود و می‌تواند به هر دو جنس مرد و زن اطلاق شود. در صورت اشاره به زن، می‌توان از واژه‌هایی مانند «معاون زن» استفاده کرد، اگرچه معمولاً در متون رسمی به کلمه «معاون» بدون تغییر جنسیت اشاره می‌شود.

4. صرف و نحو:

  • در جملات خبری، «معاون» معمولاً به عنوان اسم فاعل به کار می‌رود:
    • «معاون وزیر در جلسه حضور داشت.»

5. نقش در جملات:

  • «معاون» می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول یا مضاف‌الیه در جملات ظاهر شود:
    • به عنوان فاعل: «معاون برنامه‌ها را تنظیم کرد.»
    • به عنوان مفعول: «مدیر به معاون دستور داد.»

6. زبان رسمی و غیررسمی:

  • در متن‌های رسمی و اداری، از کلمه «معاون» در ترکیبات رسمی و جایگاه‌های شغلی به طور ویژه استفاده می‌شود؛ اما در گفت‌وگوهای غیررسمی یا محاوره‌ای ممکن است از واژه‌های عامیانه یا مختصرتر برای اشاره به همین مفهوم استفاده شود.

به طور کلی، استفاده صحیح از کلمه «معاون» و رعایت قواعد و نکات نگارشی مرتبط با آن، در نگارش متون فارسی به افزایش وضوح و دقت کمک می‌کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. معاون مدیر کل در جلسه امروز برنامه‌های جدید را معرفی کرد.
  2. به خاطر تلاش‌های بی‌وقفه‌اش، معاون قهرمان تیم در مسابقات ملی شد.
  3. معاون آموزشی دانشگاه مسئول برگزاری کارگاه‌های علمی برای دانشجویان است.

واژگان مرتبط: یاور، کمک، یار، معین، دستیار، نایب، شریک، عضو پیوسته، همسر، رفیق، همیاور، هم کار، قائم مقام، جانشین، خلیفه، نایب مناب، کشیش بخش، نائب رييس، معاون رئيس دانشگاه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری