معتاد
licenseمعنی کلمه معتاد
معنی واژه معتاد
mo'tād
addict
|
معتاد
مترادف:
1-صفت
2- آمخته، اخت، خوگر، خوگير، مالوف، مانوس
3- افيوني، ترياكي، وافوري، افيون خور
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(صفت) [عربی]
مختصات:
(مُ) [ ع . ] (اِفا.)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
صفت
آواشناسی:
mo'tAd
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
515
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
addict | given , hophead , addicted , habituated , accustomed , inveterate , habitual , wonted , usual
ترکی
bağımlı
فرانسوی
accro
آلمانی
süchtig
اسپانیایی
adicto
ایتالیایی
dipendente
عربی
دسم | أغرى , مدمن
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "معتاد" در زبان فارسی به معنای وابستگی به مواد مخدر یا رفتارهای خاص استفاده میشود و در نوشتار و گفتار باید به قواعد نگارشی زیر توجه داشت:
-
نوشتار صحیح: کلمه "معتاد" همیشه باید به همین شکل و با این املاء نوشته شود.
-
استفاده در جملات: میتوان از این کلمه در جملات مختلف به صورتهای مختلف استفاده کرد. به عنوان مثال:
- او یک معتاد به مواد مخدر است.
- نرمافزارهای آموزشی میتوانند به معتادان کمک کنند.
-
تدوین عبارات مشابه: از این کلمه میتوان در ترکیبهای مختلف استفاده کرد، مثلاً:
- معتادان
- معتاد به «...»
- درمان معتادان
-
قید و صفت: در جملات میتوان با استفاده از قیدها و صفات این کلمه را توضیح داد:
- او به شدت معتاد شده است.
- معتادان به دنبال درمان هستند.
- توجه به بار معنایی: هنگام استفاده از کلمه "معتاد"، توجه به بار معنایی و فرهنگی آن مهم است. این کلمه ممکن است بار منفی به همراه داشته باشد، بنابراین در زمینههای رسمی و اجتماعی باید مراقب نوع بیان و انتخاب کلمات بود.
با دنبال کردن این قواعد، میتوان در نوشتار و گفتار خود از کلمه "معتاد" به طرز مؤثری استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- او به خاطر مشکلات اقتصادی، به مواد مخدر معتاد شده است و زندگیاش تحت تأثیر این مسأله قرار گرفته است.
- خانوادهاش همیشه نگران بودند که او به یک معتاد حرفهای تبدیل شود و نمیتوانند او را در چنین وضعیتی ببینند.
- بسیاری از سازمانها تلاش میکنند تا به معتادان کمک کنند و آنها را به درمان و بهبود خود راهنمایی کنند.