جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mo'tād
addict  |

معتاد

معنی: معتاد. [ م ُ ] (ع ص ) عادت گرفته شده و عادت گیرنده . (آنندراج ). خوی گیرنده و خوی پذیر و خوکاره و خوگر. (ناظم الاطباء). خوی گرفته . آموختگار.آموخته . عادت کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- معتاد شدن ؛ عادت کردن . خوی کردن . (ناظم الاطباء).
- معتاد کردن ؛ بیاموختن . آموخته کردن . عادت دادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| عادت شده . معمول . مرسوم : جواب استادم نبشته بود، هم به مخاطبه ٔ معتاد الی الشیخ الجلیل السید ابی نصر مشکان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379).
|| (اِ) عادت و خوی و رسم . (ناظم الاطباء).
- برخلاف معتاد ؛ برخلاف رسم و برخلاف عادت و برخلاف معمول . (ناظم الاطباء).
|| (اصطلاح معانی ) در اصطلاح معانی ، مقابل غریب . رجوع به اعتیاد و غریب شود.
... ادامه
668 | 0
مترادف: 1-صفت 2- آمخته، اخت، خوگر، خوگير، مالوف، مانوس 3- افيوني، ترياكي، وافوري، افيون خور
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (مُ) [ ع . ] (اِفا.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mo'tAd
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 515
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
addict | given , hophead , addicted , habituated , accustomed , inveterate , habitual , wonted , usual
ترکی
bağımlı
فرانسوی
accro
آلمانی
süchtig
اسپانیایی
adicto
ایتالیایی
dipendente
عربی
دسم | أغرى , مدمن
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "معتاد" در زبان فارسی به معنای وابستگی به مواد مخدر یا رفتارهای خاص استفاده می‌شود و در نوشتار و گفتار باید به قواعد نگارشی زیر توجه داشت:

  1. نوشتار صحیح: کلمه "معتاد" همیشه باید به همین شکل و با این املاء نوشته شود.

  2. استفاده در جملات: می‌توان از این کلمه در جملات مختلف به صورت‌های مختلف استفاده کرد. به عنوان مثال:

    • او یک معتاد به مواد مخدر است.
    • نرم‌افزارهای آموزشی می‌توانند به معتادان کمک کنند.
  3. تدوین عبارات مشابه: از این کلمه می‌توان در ترکیب‌های مختلف استفاده کرد، مثلاً:

    • معتادان
    • معتاد به «...»
    • درمان معتادان
  4. قید و صفت: در جملات می‌توان با استفاده از قیدها و صفات این کلمه را توضیح داد:

    • او به شدت معتاد شده است.
    • معتادان به دنبال درمان هستند.
  5. توجه به بار معنایی: هنگام استفاده از کلمه "معتاد"، توجه به بار معنایی و فرهنگی آن مهم است. این کلمه ممکن است بار منفی به همراه داشته باشد، بنابراین در زمینه‌های رسمی و اجتماعی باید مراقب نوع بیان و انتخاب کلمات بود.

با دنبال کردن این قواعد، می‌توان در نوشتار و گفتار خود از کلمه "معتاد" به طرز مؤثری استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او به خاطر مشکلات اقتصادی، به مواد مخدر معتاد شده است و زندگی‌اش تحت تأثیر این مسأله قرار گرفته است.
  2. خانواده‌اش همیشه نگران بودند که او به یک معتاد حرفه‌ای تبدیل شود و نمی‌توانند او را در چنین وضعیتی ببینند.
  3. بسیاری از سازمان‌ها تلاش می‌کنند تا به معتادان کمک کنند و آن‌ها را به درمان و بهبود خود راهنمایی کنند.

واژگان مرتبط: اعتیاد، شخص معتاد، خو گرفته، معمولی، ساده، دیرنه، ریشه کرده، کینهامیز، همیشگی، عادتی، عادی، مرسوم، معمول، متداول

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری