جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: معتکف . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) در مسجد برای عبادت نشیننده . (غیاث ) (آنندراج ). کسی که همیشه در مسجد مشغول عبادت باشد. (ناظم الاطباء). مقیم و ملازم در جایی برای عبادت . متوقف در مسجد و خانقاه و جز آن برای مدتی طویل عبادت را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که اعتکاف کند و اعتکاف ماندن در مسجد النبی و مسجدالحرام و یا مسجد جامع است با رعایت شرایط معین و آن یکی از اعمال حسنه است که ثواب آن معادل با زیارت بیت اﷲ است . (فرهنگ لغات و اصطلاحات عرفانی جعفر سجادی ) : معتکفان حرم غیب را نیست به از خامه ٔ تو دیده بان . خاقانی . و آن عمرخوار دریا و آن روزه دار آتش چون معتکف برهمن نه قوت و نه نوالش . خاقانی . حبل اﷲ است معتکفان را دو زلف او هم روز عید و هم شب قدر اندراو نهان . خاقانی . گه نعره زنان معتکف صومعه بودیم گه رقص کنان گوشه ٔ خمار گزیدیم . عطار. بر بالین تربت یحیی علیه السلام معتکف بودم . (گلستان ). بتی داشت بانوی مصر ازرخام بر او معتکف بامدادان و شام . سعدی (بوستان ). و رجوع به اعتکاف شود. || مقیم . متوقف . ملازم جایی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : کعبه همچون شاه زنبوران میانجا معتکف عالمی گردش چو زنبوران غریوان آمده . خاقانی . کعبه که قطب هدی است معتکف است از سکون خود نبود هیچ قطب منقلب از اضطراب . خاقانی . پسری کارزوی جان پدر بود گذشت تا ابد معتکف خاک پسر باد پدر. خاقانی . گر ز درت غایب است جسم طبیعت پذیر معتکف صدر تست جان طریقت گزین . خاقانی . این ابربین که معتکف اوست آفتاب وین آفتاب کابر کرم سایبان اوست . خاقانی . - معتکف شدن ؛ مقیم شدن . ملازم شدن . جای گرفتن : عشق تو کاندر میان جان من شد معتکف کی فراموشش کنم گر من فراموش آمدم . عطار. گربه در سوارخ از آن شد معتکف که از آن سوراخ او شد معتلف . مولوی . || گوشه نشین . (ناظم الاطباء). گوشه گیر. خلوت نشین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - معتکف نشستن ؛ گوشه گیری کردن . در خلوت نشستن . عزلت گزیدن : فلان عزم کرده است و نیت جزم که بقیت عمر معتکف نشیند و خاموشی گزیند. (گلستان ). || (اصطلاح تصوف ) مراد از معتکفان حظایر علوی و معتکفان حظایر ملک و ملکوت و معتکف آشیانه ٔ خدمت ، اهل اﷲاند. (فرهنگ لغات و اصطلاحات عرفانی دکتر سجادی ). || از چیزی باز ایستاده شونده . (غیاث ) (آنندراج ). || آن که انتظار چیزی کشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتکاف شود. 1-صفت
2- زاويه نشين، عاكف، خلوت گزيده، عزلت نشين، گوشه گير، گوشه نشين، معتزل، مقيم
3- زاهد، متعبد recluse موتاكيف münzevi reclus einsiedler recluso recluso
کلمه "معتکف" به معنای کسی است که در مکان خاصی (عموماً مسجد) برای عبادت و نزدیکی به خداوند اعتکاف میکند. در نگارش و استفاده از این کلمه، به نکات زیر توجه کنید:
نحوه نگارش: کلمه "معتکف" باید به صورت صحیح و با املای درست نوشته شود.
نحوه استفاده: این کلمه معمولاً به عنوان اسم و در مورد افرادی که در حال اعتکاف هستند یا به مفهوم اعتکاف اشاره دارد، مورد استفاده قرار میگیرد.
قید زمان: در جملات، معمولاً میتوان از قیدهای زمانی مانند "در ماه رمضان" یا "در ایام اعتکاف" استفاده کرد تا مفهوم را روشنتر کنیم.
تضاد معنایی: در متون اسلامی ممکن است با کلماتی مانند "غفلت" یا "فساد" در تضاد قرار گیرد، به این معنا که معتکف فردی است که از دنیای خارج جدا شده و به عبادت میپردازد.
تنظیم جملات: هنگام استفاده از کلمه "معتکف"، سعی کنید جملات را به گونهای تنظیم کنید که مفهوم اعتکاف و عبادت به وضوح منتقل شود.
مثالها:
او هر سال در ایام ماه مبارک رمضان معتکف میشود.
معتکفین در مسجد به دعا و نیایش مشغول هستند.
در نهایت، رعایت نکات دستوری و ساختاری در جملات حاوی این کلمه میتواند به ارتقای کیفیت نگارش کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در ایام رمضان، بسیاری از مردم به مسجد میروند تا به طور معتکف به عبادت و راز و نیاز با خدا بپردازند.
در این شبهای پرفیض، جوانان شهر تصمیم گرفتند که در مسجد به صورت معتکف حضور داشته باشند و شبهای قدر را قدر دانسته و عبادت کنند.
معتکف شدن در مکانهای مقدس، فرصتی است برای دوری از دنیا و تمرکز روی خود و اعتقادات دینی.