جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mo'ed[d]
the gain  |

معد

معنی: معد. [ م ُ ع َدد ] (ع ص ) آماده و تیارشده . (آنندراج ) (غیاث ). آماده و مهیا کرده شده . (ناظم الاطباء). آماده . مهیا. ساخته . مستعد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : من که بونصرم باری هرچه امیر محمد مرا بخشیده است از زر و سیم و جامه ٔ نابرید و قباها و دستارها و جز آن همه معد دارم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259). خصوصاً که آثار نجابت در ناصیه ٔ او پیدا و منصب پادشاهی را معد و مهیا باشد. (سندبادنامه ص 147). در هر کراهیتی رفاهیتی و در هر مصایبی مصالحی معد است و تعبیه . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 95).
هرکه را دامن درست است و معد
آن نثار دل بر آن کس می رسد.
مولوی .
- معد شدن ؛ آماده شدن . فراهم شدن . مهیا شدن : آنچه با تو گفتم هزارهزار و پانصدهزار دینار معدشده اززر و جواهر. (سیاست نامه ).
- معد کردن ؛ مهیا کردن . آماده کردن . فراهم کردن : سوری آنچه نقد داشت از مال و حمل نشابور و از آن خویش همه جمع کرده و بوسهل حمدونی را گفت تو نیز آنچه داری معد کن تا به قلعه ٔ میکالی فرستاده آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 552). هزارهزار معد کردم از زر وجواهر... (سیاست نامه ). هفتاد کشتی که روز گریز را معد کرده بود بنه و اثقال ... در آنجا نشاند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 71). هرکس را آنچه میسر است ازسلاح و ساز یا عصا و چوبی معدکرده روی به کار آورد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 87).
- معد گردانیدن ؛ آماده کردن . مهیا کردن : و آن قدر مال که دیوار و مناظر بدان بنا توانست کرد، بذل کردند و معد گردانیدند. (تاریخ قم ص 34).
... ادامه
2560 | 0
مترادف: 1- آماده، مهيا 2- مرتب 3- شمرده شده، حساب شده
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی: معدّ] [قدیمی]
مختصات: (مُ عَ دّ) [ ع . ] (اِمف .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 114
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
the gain
عربی
الربح
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

مدل صحیح نوشتار و استفاده از کلمه "معد" به عنوان نام یک نوع فلز در زبان فارسی به این صورت است:

  1. استفاده صحیح: کلمه "معد" به تنهایی به معنای خاصی ندارد و به احتمال زیاد به اشتباه مورد استفاده قرار گرفته است. به طور کلی، در زبان فارسی، واژه‌ها باید در متن‌های مناسب و با معناهای مشخص به کار روند.

  2. نکات نگارشی:
    • اگر قصد دارید در مورد "معد" به عنوان یک واژه خاص یا اصطلاح علمی صحبت کنید، باید حتماً توضیحات بیشتری ارائه دهید تا مخاطب بتواند مفهوم مورد نظر شما را درک کند.
    • در متن‌های علمی و تخصصی، از واژه‌ها و عبارات جدید یا خاص در صورت نیاز استفاده کنید و در صورت لزوم، آنها را تعریف کنید.
    • مرتب بودن متن و استفاده از جملات کوتاه و واضح به فهم بهتر کمک می‌کند.

در نهایت، اگر منظور شما از کلمه "معد" چیز دیگری است یا نیاز به توضیحات خاص‌تری دارید، لطفاً بیشتر توضیح دهید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. معده من به غذاهای تند حساس است و همیشه عقب‌نشینی می‌کند.
  2. پزشک به من توصیه کرد که رژیم غذایی‌ام را برای بهبود عملکرد معده‌ام تغییر دهم.
  3. وقتی دچار استرس می‌شوم، احساس می‌کنم معده‌ام به هم می‌ریزد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری