جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mo'azzam
the supreme  |

معظم

معنی: معظم . [ م ُ ظَ ] (ع ص ، اِ) بزرگ . کلان . عمده . (ناظم الاطباء). بزرگ داشته . بزرگ . عظیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
و شعرا هرچه یافته اند از صلات معظم به بدیهه و حسب حال یافته اند. (چهارمقاله ص 57). قیصر... بر زبان راند که بر هر شهر معظم که بر آن انگشت اختیار نهی مبذول خواهد بود. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 206).
چرخ طفل مکتب او بود و او پیر خرد
لیکن از پیران چنو معظم نخواهی یافتن .
خاقانی .
گرت مملکت باید آراسته
مده کار معظم به نوخاسته .
سعدی .
و رجوع به مُعَظَّم شود.
|| بزرگتر و بهتر جزء از هر چیزی . جزء بزرگتر. (ناظم الاطباء). قسمت اعظم چیزی . بیشترین چیزی . اکثر چیزی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): معظم الشی ٔ؛ اکثر آن . (از اقرب الموارد) : نیک بکوشیدند و معظم لشکر امیر سبکتکین را نیک بمالیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 203). حجاج و طارق بن عمرو بامعظم لشکر بر مرو بایستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 188). اهل تحقیق و خداوندان تحصیل را در این آیت سخنی نغز است و قاعده ٔ نیکو که معظم اقوال مفسران که برشمردیم در آن بیاید. (کشف الاسرار ج 1 ص 20). بیشتر اوقات و معظم سال این جایگاه مقام می فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 13). خبر رسید که ایلک خان به بخارا آمد و ملک بستد و معظم سپاه را در قید اسار کشید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 340). معظم سپاه را باز پس گذاشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 413). معظم آن قوم از خوف لشکر سلطان اوطان باز گذاشته بودند.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 415). معظم ترین زحمات واخراجات مردم از این معنی بود. (جامعالتواریخ رشیدی ).
- معظم البحر ؛ میانه ٔ دریا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| توده و مقدار بزرگ . (ناظم الاطباء).
... ادامه
664 | 0
مترادف: گران قدر، معز، بزرگوار
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (مُ عَ ظَّ) [ ع . ] (اِمف .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mo'azzam
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1050
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
the supreme
ترکی
moazam
فرانسوی
moazam
آلمانی
moazam
اسپانیایی
moazam
ایتالیایی
moazam
عربی
الأعلى
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "معظم" یک صفت است که به معنای بزرگ، باعظمت و محترم به کار می‌رود. این کلمه در نگارش فارسی و در متون رسمی و مذهبی به‌خصوص برای اشاره به شخصیت‌های مهم مانند رهبران یا مقام‌های دینی و سیاسی استفاده می‌شود. برای استفاده صحیح و مؤثر از این کلمه، می‌توان به چند نکته زیر توجه کرد:

  1. نوشتار صحیح: کلمه "معظم" باید به صورت صحیح و بدون هیچ گونه اشتباهی نوشته شود. این کلمه معمولاً با حرف "م" بزرگ آغاز می‌شود به‌خصوص وقتی که به عنوان لقب برای شخصیت‌های خاص به کار می‌رود (مثلاً "حضرت آیت‌الله معظّم").

  2. استفاده در جملات: این کلمه معمولاً در جایگاه صفت به کار می‌رود. به‌عنوان مثال:

    • "حضرت آیت‌الله معظّم (اسم شخص) در تببین مسائل دین نقش مهمی دارند."
    • "ما به رهنمودهای مقام معظّم رهبری توجه داریم."
  3. مناسبت کلام: استفاده از این کلمه غالباً در متون رسمی، مذهبی یا مراسم‌های خاص است و برای دستاندازهای غیررسمی و محاوره‌ای مناسب نیست.

  4. نکات نگارشی: در استفاده از "معظم"، باید به قواعد نگارشی دقت شود. به خصوص در نوشتار رسمی، بهتر است به جای آوردن جمله‌های طولانی، از جملات کوتاه و مختصر استفاده کنید.

با رعایت این نکات، می‌توان از کلمه "معظم" به شیوه‌ای مؤثر و مناسب در نگارش فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. معظم مردم در این جشنواره شرکت کردند و به شادی و سرور پرداختند.
  2. کتابی که در دست دارم، حاوی نظرات معظم نویسنده درباره مسائل اجتماعی است.
  3. معظم شخصیت‌های تاریخی همیشه از خود اثری مثبت بر جا گذاشته‌اند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری