جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مفتی . [ م ُ ] (ع ص ) وچرگر. (صحاح الفرس ). فتوی دهنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فتوی دهنده و قاضی و وچرگر. (ناظم الاطباء). فقیهی که فتوی دهد و به پرسشهای شرعی که از او کنند جواب گوید. (از اقرب الموارد). آنکه فروع فقهی را مطابق استنباط خود بیان کند. فتوی دهنده و صاحب فتوی و او قائم مقام امام است به مذهب شیعه و قائم مقام نبی است به مذهب اهل سنت . (فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ) : هر زشت و خطای تو سوی مفتی خوب است و روا، چو دید دیناری . ناصرخسرو. وگر از بهر ضعیفی دو درم باید داد ندهی تا نشود حاضر مفتی و زعیم . ناصرخسرو. کتب حیلت چون آب ز بر داری مفتی بلخ و نشابور و هری مانی . ناصرخسرو. ای مفتی شهر از تو پرکارتریم با این همه مستی از تو هشیارتریم . (منسوب به خیام ). هیچ جاهل در جهان مفتی نگشته ست از لباس هیچ گنگ اندر جهان شاعر نگشته ست از شعار. سنائی . مفتی کل علوم ، خواجه ٔ چرخ و نجوم صاحب و صدر زمان ، زیور کون و مکان . خاقانی . مفتی مطلقش همی خواند داور دین پناه می گوید. خاقانی . شیخ الائمه ، عمده ٔ دین ، قدوه ٔ هدی صدرالشریعه ، حجت حق ، مفتی انام . خاقانی . دو بیت بر بدیهه ... در زبان آویخته است ... و نمی خواست نبشتن ، منهی خاطر و مفتی ضمیر می گوید که بنویس . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 341). سعدی اینک به قدم رفت و به سر بازآمد مفتی ملت اصحاب نظر بازآمد. سعدی . به هر قضیه که مفتی شرع درماند ز لوح رأی تو گیرد جواب فتوی را. ابن یمین . مفتی شرع مکارم چو تویی هست روا کز بساط کرمت بنده پیاده برود. ابن یمین . منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمان معذور دارمت که تو او را ندیده ای . حافظ. - المفتی الماجن ؛ کسی که حیله ها به مردم آموزد و گویند آنکه از راه جهل فتوی دهد. (از تعریفات جرجانی ). آنکه از حرام ساختن حلال پروا نداشته باشد و حیله ها به مردم آموزد و گویند آنکه از راه جهل فتوی دهد. (از اقرب الموارد). - مفتی آفرینش ؛ کنایه از نبی اکرم (ص ) : پس کهتر، بر مصاهرةالقلوب ، که مفتی آفرینش علیه الصلوة و السلام فرموده است و مزاوجةالارواح بالمحبة چهار گواه دارم . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 168). 1- حاكم شرع، فتوادهنده، قاضي
2- رايگان، مجاني
3- مجاناً، مفتكي gratuitous,free of charge,gratis مجاني، بلا سبب، بلا مبرر أو مسوغ، غير مبرر özgür gratuit frei gratis gratuito
کلمه «مفتی» در زبان فارسی به معنی کسی است که در زمینه فقه و حقوق اسلامی تخصص دارد و میتواند فتوا (رای شرعی) صادر کند. در اینجا به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
نقطهگذاری: در نوشتار، کلمه «مفتی» نیازی به نقطهگذاری خاصی ندارد و به صورت ساده نوشته میشود.
استفاده در جملات: این کلمه معمولاً به عنوان اسم استفاده میشود. به عنوان مثال: «مفتی به سوالات شرعی پاسخ میدهد.»
معانی و معادلها: در برخی موارد، ممکن است معانی دیگر از جمله «مفتی» به کار رود، بنابراین در متنهای تخصصی، به وضوح مشخص کنید که منظور از کلمه چیست.
قیدهای مختلف: میتوان این کلمه را با قیدهایی مثل «مشهور» یا «بانفوذ» توصیف کرد. مثلاً: «مفتی مشهور این شهر...»
حروف بزرگ و کوچک: در ابتدای جملات، کلمه «مفتی» باید با حرف بزرگ نوشته شود: «مفتی این مسئله را بررسی کرد.»
نظامهای رسمی و غیررسمی: در نوشتارهای رسمی و علمی، توضیحات بیشتر درباره نقش و وظایف مفتی ممکن است نیاز باشد.
تلفظ صحیح: این کلمه به صورت «مُفتی» تلفظ میشود و توجه به تلفظ صحیح در مکالمات شفاهی مهم است.
ترکیبها: کلمه «مفتی» میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود، نظیر «مفتی اعظم» یا «مفتی محلی».
توجه به این نکات میتواند به دقت و وضوح نوشتار در مورد کلمه «مفتی» کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
مفتی در یک نشست علمی به تشریح نظرات فقهای اسلامی در مورد مسائل روز پرداخت.
تصمیمات مفتی درباره موضوعات مذهبی معمولاً تأثیر زیادی بر جامعه دارند.
در برخی مناطق، مفتیها نقش مهمی در حل و فصل اختلافات خانوادگی و اجتماعی ایفا میکنند.