جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

malā
mullah  |

ملا

معنی: ملا. [ م َ ] (از ع ، ص ) پر :
خانه تهی ز چیز و ملا از خورندگان
آبی به ریق می خورد از ناودان برف .
کمال الدین اسماعیل .
- ملا شدن ؛ پر شدن :
دل ز افتعال اهل زمانه ملا شدم
ز ایشان به قول و فعل ازیرا جدا شدم .
ناصرخسرو.
روحانیان مثلث عطری بساختند
وز عطرها مسدس عالم شده ملا.
خاقانی .
یک هفته ریخت چندان خون سباع کز خون
هفتم زمین ملا شد بگرفت زآن ملالش .
خاقانی .
- ملا کردن ؛ پر کردن :
قدحها ملا کن به من ده که من خود
ز قوت آبشان برملا می گریزم .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 289).
|| (اِ) پری . ملأ. مقابل خلا (خلأ) : چاره نیست که بیرون عالم خلا بود یا ملا بود. (دانشنامه ص 119).
چو آنجا رسیدی سخن بسته شد
ندانم برون زین خلا یا ملاست .
ناصرخسرو.
وگر گویی ملا باشد روا نبود که جسمی را
نهایت نبود و غایت به سان جوهر اعلا.
ناصرخسرو.
و رجوع به ملأ شود.
|| آشکارا. (غیاث ) (ناظم الاطباء) :
نه همی فرصتیت باید جست
گر خلا باشد ار ملا باشد.
مسعودسعد.
تا که باشد عارف اندر سال و ماه و روز و شب
شاکر افضال تو اندر خلا و اندر ملا.
سنائی (دیوان چ مصفا ص 17).
در خلا و ملا و سرا و ضرا ملازم درگاه جهان پناه بود. (تاریخ غازان ، ص 56).
- برملا ؛ فاش . علی رؤس الاشهاد. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). آشکارا. علنی : بوعبداﷲ پارسی برملا گفت خواجه ٔ بزرگ می گوید هرچند خداوند سلطان فرموده بود تا... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 160). یک روزبرملا خواجگان علی و عبدالرزاق پسران خواجه احمد حسن را سخنی چند سرد گفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 382). هم در این مجلس فرمود به نام سلطان منشور نبشتن ملکتهای موروث و مکتسب و آنچه به تازگی گیرد و برملا بخواند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 377). روز دیگر محمود به مظالم نشست و خیانت قاضی برملا بگفت . (سیاست نامه ).
گر روز من ثنا کنمش برملا به نظم
در شب همی به نثر دعا برملا کنم .
مسعودسعد.
تا مجمعی سازند و آن را برملا بخوانند. (کلیله و دمنه ).
اندر این عالم غریبی زآن همی گردی ملول
تا «ارحنا یا بلالت » گفت باید برملا.
سنائی .
واینک بنات فکرم مانده هنوز بکر
از کس نهفته نیست حدیثی است برملا.
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 21).
قدحها ملا کن به من ده که من خود
ز قوت آبشان برملا می گریزم .
خاقانی (چ سجادی ص 289).
خصمی کژدم بتر از اژدهاست
کاین ز تو پنهان بود آن برملاست .
نظامی .
- بر ملا افتادن ؛ آشکارا شدن . علنی شدن . فاش شدن :
رازم از پرده بر ملاافتاد
چند شاید به صبر پنهان داشت .
سعدی .
مگو آنچه گر بر ملا اوفتد
سخنگو از آن دربلا اوفتد.
سعدی (بوستان ).
رازش از پرده بر ملا افتاده . (گلستان ). جوابی مختصر که اگر بر ملا افتاد فتنه نباشد. (گلستان چ فروغی ص 41).
یارب به لطف خویش گناهان مابپوش
روزی که رازها فتد از پرده بر ملا.
سعدی .
- بر ملا شدن ؛ آشکار شدن . فاش شدن .
- به ملا ؛ آشکارا. به عیان . علنی . علناً :
فرض یزدان رابگذارد هرکس که کند
خدمت خاصه ٔ سلطان به خلا و به ملا.
مسعودسعد.
از آن زمان که فروخواندم آن کتاب کریم
همی سرایم یا ایهاالملأ بملا.
خاقانی .
- در ملا ؛ به آشکارا. آشکارا. علنی :
یکرویه دوستم من و کم حرص مادحم
هم راست در خلاام و هم پاک در ملا.
مسعودسعد.
چون به شاهین قضا انصاف سنجی گاه حکم
جبرئیل از سدره گوید با ملایک در ملا...
سنائی (دیوان چ مصفا ص 3).
|| گاهی عبارت از انجمن و محفل . (غیاث ). انجمن و محفل . (ناظم الاطباء). جمع. گروه مردم :
تو بر سر ملا بستایی همی مرا
من چون کنم ستایش تو بر سر ملا.
امیرمعزی .
... ادامه
451 | 0
مترادف: 1- باسواد، تحصيل كرده، درس خوانده، عالم، فاضل 2- آخوند، روحاني، شيخ 3- مكتب دار
متضاد: امي، بي سواد، عامي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: ملٲ] [قدیمی]
مختصات: (کن .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: mollA
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 71
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
mullah | clergyman
ترکی
molla
فرانسوی
mollah
آلمانی
mullah
اسپانیایی
mulá
ایتالیایی
mullah
عربی
الملا
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «ملا» در زبان فارسی به معنای عالم دینی، عالمان مذهبی یا روحانی است. برای نگارش صحیح این کلمه و استفاده درست از آن، بهتر است به نکات زیر توجه کنید:

  1. نحوه نگارش: کلمه «ملا» با حروف مشخص نوشته می‌شود و به صورت «ملا» یا «ملّا» (با تشدید) می‌تواند نوشته شود، اما در بیشتر متون، شکل اول رایج‌تر است.

  2. تطابق با فعل: در جملات، از لحاظ تطابق با فعل، کلمه «ملا» جمع نمی‌شود و به‌صورت مفرد به کار می‌رود. مثلاً: «ملا درس می‌دهد.»

  3. نشانه‌های جمع: هنگام اشاره به یک گروه از ملاها، می‌توان از واژه «ملاها» یا «ملایان» استفاده کرد.

  4. نکات نگارشی: در هنگام استفاده از این کلمه در متن، باید به نقطه‌گذاری و شیوه نگارش دقت کرد. به عنوان مثال، اگر «ملا» در انتهای جمله می‌آید، باید نقطه‌گذاری مناسب انجام شود: «ملا در مسجد حاضر بود.»

  5. معانی و کاربردها: ممکن است کلمه «ملا» در متون مختلف معانی و کاربردهای متفاوتی داشته باشد. شناخت context و فضایی که کلمه در آن به کار رفته، مهم است.

با رعایت نکات بالا، می‌توانید از کلمه «ملا» به درستی و به صورت نگارشی صحیح استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. ملا با دانش گسترده‌اش همیشه به جوانان در مسائل دینی راهنمایی می‌کند.
  2. در روستای ما، ملا هر هفته در مسجد خطبه‌ای دربارهٔ اخلاق و رفتار انسان‌ها می‌خواند.
  3. مردم به ملا اعتماد دارند و نظرات او را در مورد مسائل اجتماعی جدی می‌گیرند.

واژگان مرتبط: اخوند، روحانی، کشیش

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری