جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

momtane'
impossible  |

ممتنع

معنی: ممتنع. [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) شیر توانای غالب .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شیر نیرومندچیره . (از اقرب الموارد). || قوی گشته . (ناظم الاطباء). قوی گردنده . (آنندراج ). || شاهق . بلند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || بازداشته . (ناظم الاطباء). بازایستنده . (آنندراج ). آنکه از امری بازایستد. امتناع کننده . سرپیچنده . که امتناع کند. که سر باز زند. آبی . سرکش . مستنکف . (یادداشت مرحوم دهخدا). || دشوار و متعذر. (از اقرب الموارد). || محال . ناممکن و نایاب . (از ناظم الاطباء). نابودنی . ناشدنی . که نتواند بود. (یادداشت مرحوم دهخدا) : بیشتر مردم عامه آنند که باطل و ممتنع را دوست دارند. (تاریخ بیهقی ص 68).
گر بگویم قیمت آن ممتنع
هم بسوزم هم بسوزد مستمع.
مولوی .
مصلحتی فوت شود که تدارک آن ممتنع بود. (گلستان ). که این طایفه گر هم بر این نسق روزگاری مداومت نمایند مقاومت ایشان ممتنع گردد. (گلستان ). مقاومت با ایشان ممتنع است . (گلستان ).
- سهل و ممتنع ؛ شعری که از فرط شیوایی و بلاغت آسان نماید، اما مانند آن هر کس نتواند گفت . و رجوع به سهل و ممتنع ذیل سهل شود.
- ممتنعالحصول ؛ دست نایافتنی . محال و ناممکن . (ناظم الاطباء).
- ممتنعالعلاج ؛ چاره ناپذیر. بی علاج . (از ناظم الاطباء).
- ممتنعالوصول ؛ نایاب و چیزی که رسیدن به آن محال بود. (ناظم الاطباء). نارسیدنی .
|| در رأیهای پارلمانی و جز آن ، کسی که از دادن رای موافق یا مخالف امتناع دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). || (اصطلاح منطق ) در اصطلاح منطق ، مفهومی است که عدم آن در خارج ضروری باشد. هرگاه ضرورت عدم بواسطه ٔ غیر باشد ممتنع بالغیر خواهد بود و اگر بالذات عدم او ضروری باشد ممتنع بالذات خواهد بود. (دستور العلماء، از فرهنگ علوم عقلی ). اما ضروری الوجود و یسمی الواجب ، او ضروری العدم و یسمی الممتنع. (حکمة الاشراق ص 27).
- ممتنعالوجود ؛ آن است که عدمش ضروری باشد، مقابل ممکن الوجود و واجب الوجود، مانند شریک باری تعالی و تقدس .
- ممتنع بالذات ؛ آنچه به ذات عدم او ضرور باشد. آنچه ذات او مقتضی عدم است . (از تعریفات جرجانی ).
- ممتنع بالغیر ؛ آنچه ضرورت عدم او بواسطه ٔ غیر باشد. (از دستورالعلماء).
|| (اصطلاح نحو) نزد نحویان ، غیرمنصرف را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به ترکیب های غیر شود. || (اصطلاح بلاغت ) نزد بلغا، آن است که ربط چند مصراع طاق چنان کنند که به جهت اتمام آن مصراع دیگر نبشتن ممکن نبود. مثاله شعر:
دست و دل معشوقه و دست و دل من
آب و گل محبوبه و آب و گل من
این هست مرا تنگ و مر او راست فراخ .
که ابدالدهر چهارم مصراع گفتن ممکن نیست . نه از روی تنگی قافیه و دشواری ، بلکه از جهت ارتباط نظم . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
... ادامه
1622 | 0
مترادف: 1- محال، ناشدني، ناممكن 2- امتناع كننده، خودداري كننده
متضاد: ممكن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (مُ تَ نِ) [ ع . ] (اِفا.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: momtane'
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 600
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
impossible | introduction
ترکی
reddedildi
فرانسوی
refusé
آلمانی
abgelehnt
اسپانیایی
rechazado
ایتالیایی
rifiutato
عربی
مستحيل | متعذر , لا يطاق , بغيض , لا إحتمال
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ممتنع" در زبان فارسی به معنای "ممنوع" یا "غیرممکن" است و به طور خاص در متون ادبی و علمی استفاده می‌شود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. نوع جمله: کلمه "ممتنع" معمولاً در جملات خبری و توصیفی به کار می‌رود. به عنوان مثال: "ورود به این مکان ممنوع است" یا "عملیات در شرایط خاص ممتنع است".

  2. نقش نحوی: "ممتنع" می‌تواند به عنوان صفت به کار رود و معمولاً به همراه اسم ذکر می‌شود. مثلاً: "تصمیم ممتنع" یا "وضعیت ممتنع".

  3. صرف و تصریف: کلمه "ممتنع" به عنوان صفت به شکل ثابت "ممتنع" باقی می‌ماند و تغییر نمی‌کند، اما می‌تواند به همراه اسم‌های مختلف به کار رود.

  4. قید و حرف اضافه: در برخی موارد، می‌توانید از قیدها و حروف اضافه برای توضیح بیشتر استفاده کنید، مانند "به طور ممتنع" یا "در شرایط ممتنع".

  5. همنشینی با دیگر واژه‌ها: "ممتنع" می‌تواند با واژه‌هایی مانند "قانون"، "شرایط"، "اقدامات" و غیره هم‌نشینی داشته باشد تا مفهوم بیشتری به متن ببخشد.

  6. اجتناب از تکرار: در نوشتار رسمی، بهتر است از تکرار کلمه "ممتنع" اجتناب کنید و به جای آن از واژه‌های مترادف یا عبارات جایگزین استفاده کنید.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "ممتنع" به شکل موثر و اصولی در متون خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در شرایط فعلی، ادامه کار بدون منابع مالی کافی ممتنع به نظر می‌رسد.
  2. این مسئله به حدی پیچیده شده است که حل آن بدون همکاری کارشناسان مختص ممتنع خواهد بود.
  3. تصمیم‌گیری درباره آینده پروژه با وجود عدم اطلاعات کافی، کاملاً ممتنع است.

واژگان مرتبط: غیر ممکن، نشدنی، غیر عملی، نامحتمل، امکان نا پذیر

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری