جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ممر. [ م َ م َرر ] (ع مص ) گذشتن و مرور کردن . (ناظم الاطباء). گذشتن . (آنندراج ). بشدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) گذر. عبور : نیکو ثمر شو ایراک مردم بجز ثمر نیست آن راکه در دماغش مر دیو را ممر نیست . ناصرخسرو. خورشید رنگ و فعل شهاب است بهر آنک در مرغزار چون فلک او را بود ممر. مسعودسعد. - ممر داشتن ؛ گذر داشتن . گذشتن . عبور داشتن . همیشه تا به زمین بر نسیم راه دهد همیشه تا به فلک بر قمر ممر دارد. مسعودسعد. || (اِ) جای گذشتن . (غیاث اللغات ). جای گذشتن و راه گذشتن . (آنندراج ). جای گذشتن و موضع مرور. (ناظم الاطباء). گذرگاه . (دهار). راه . (مهذب الاسماء). گذار. راه و معبر و جای عبور و گذرگاه . (ناظم الاطباء) : در حال جنابت ممر ایشان در مسجد می بود. (کشف الاسرار ج 2 ص 517). روزی بر سبیل تنزه و تفکه برممر شاهراهی طارمی دید. (سندبادنامه ص 179). تو چراغی نهاده در ره باد خانه ای در ممر سیلابی . سعدی . || گذار نهر و مجرای آب . (ناظم الاطباء). || طریق و راه و محل تحصیل درآمد: مبلغی کلی از این ممر به حصول پیوست . (یادداشت مرحوم دهخدا). - انتقال ممر ؛ تحویل ممر. قران میانه . گرد آمدن دو ستاره در برجی (خاصه زحل و مشتری ) قران کوچک است و دوازده برج به چهار مثلث بود واین دو ستاره در هر مثلثی دوازده بار قران کنند، آنگاه از آن مثلث برخیزند به مثلث دیگر قران کنند و خاستن از مثلثی به مثلثی دیگر به دویست و چهل سال بود و آن را قران میانه خوانند و نیز انتقال ممر گویند وتحویل ممر. (التفهیم ص 208). - تحویل ممر ؛ انتقال ممر. - ممرروزی ؛ محل ارتزاق . - ممر معاش ؛ جایی که از آن وجه زندگی به دست آید. محل گذران . || پل . جسر. || پایاب . || اجل ومرگ . (ناظم الاطباء). 1- راه، طريق
2- گذرگاه، معبر، عبورگاه
3- پل، جسر passage, mammar مرور، ممر، عبور، فقرة، مقطع، طريق، حق المرور، مسلك، قناة، رواق، إقرار قانون، مجاز، دهليز، رحلة بالبحر، رحلة بحرية، مقطع موسع في، مقطع من لحن موسيقي، حق السفر على سفينة، إنتقال من حالة لأخرى koridor couloir gang corredor corridoio پاساژ، عبور، تصویب، گذر
... ادامه
436|0
مترادف:1- راه، طريق
2- گذرگاه، معبر، عبورگاه
3- پل، جسر
مرور|ممر , عبور , فقرة , مقطع , طريق , حق المرور , مسلك , قناة , رواق , إقرار قانون , مجاز , دهليز , رحلة بالبحر , رحلة بحرية , مقطع موسع في , مقطع من لحن موسيقي , حق السفر على سفينة , إنتقال من حالة لأخرى
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "ممر" در فارسی به معنی راه یا مسیری است که برای عبور و مرور استفاده میشود. در رابطه با این کلمه، چند نکته نگارشی و قواعدی وجود دارد:
نحوه نوشتار: "ممر" به صورت صحیح با دو "م" نوشته میشود و تمام حروف آن فارسی است.
استفاده در جملات: این کلمه معمولاً به عنوان اسم استفاده میشود. به عنوان مثال:
"او از ممر قدیمی عبور کرد."
"ممر باغ به خانهاش میرسید."
مفرد و جمع: "ممر" به صورت مفرد است و برای جمع آن میتوان از "ممرها" استفاده کرد.
هماهنگی با ویژگیهای زبانی: در جملات، باید به جنسیت و شمار کلمات دیگر توجه شود تا هماهنگی لازم برقرار باشد.
نکتهای در مورد معنا: در متون رسمی یا ادبیات، ممکن است "ممر" به معنای خاصتری نیز مورد استفاده قرار گیرد، بنابراین درک زمینه جمله اهمیت دارد.
به طور کلی، "ممر" یک کلمهی ساده و رایج است که در نوشتار و گفتار فارسی به کار میرود و قواعد فوق به رعایت آن کمک میکند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
ممر باریک بیمارستان به نور طبیعی خورشید روشن شده بود.
در انتهای ممر، یک تابلو بزرگ درباره تاریخچه ساختمان نصب شده بود.
هنگامی که وارد ممر شدم، صدای خنده و گفتگوهای دوستانه به گوش میرسید.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر