جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

monši
secretary  |

منشی

معنی: منشی . [ م ُ ] (ع ص ) آغازکننده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ایجادکننده . بوجودآورنده . ابداع کننده : اگر چه منشی و مبدع آن را به فضل تقدم بل به تقدم فضل رجحانی شایع است ... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 296). در این معانی به چشم حقد و حسد که مظهر مبدی معایب است و منشی مساوی و مثالب ... ننگرد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 8). رجوع به منشی ٔ شود. || از خود چیزی گوینده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیتی یا قطعه ای که در بعضی از آن داعی منشد است و بعضی را منشی ، آورده شد. (جوامع الحکایات ). || کتاب خواننده . (مهذب الاسماء). || نویسنده و از خود چیزی نویسنده و دبیرو کاتب و محرر و مصنف و مؤلف و ترکیب کننده ٔ کلام منثور و استاد سخن و انشاکننده . (ناظم الاطباء). نویسنده . دبیر. مترسل . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
ذهن پاک تو ناطق وحی است
نوک کلک تو منشی ظفر است .
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 64).
اول دبیری که آن نوشت عبدالجبار مهدی بود منشی دیوان خاص . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 175).
ای منشی نامه ٔ عنایت
بر فتح و ظفر ترا ولایت .
نظامی .
تیر کو ناظر دیوان قضا و قدر است
از مقیمان در منشی دیوان تو باد.
عبید زاکانی .
مدح تو خواهم نه همچون شاعران و منشیان
دارد از آوای زاغان طوطی طبعم ابا
چیست شغل شاعران تنسیق اوصاف و نعوت
چیست دأب منشیان تلفیق القاب و کنا.
جامی .
مبانیش چو مقالات منشیان شایع
معانیش چو خیالات شاعران نادر.
جامی .
- منشی چرخ ؛ منشی فلک :
منشی چرخ اگر شنود نام عذب او
رنج دلش به ناله و افغان درآورد.
ابن یمین .
منشی چرخ با همه دانش ز طبع تو
دایم در استفادت شعر و ترسل است .
ابن یمین .
رجوع به ترکیب منشی فلک شود.
- منشی حضرت ؛ کاتب و نویسنده ٔ حضور بزرگی : شیخ جلیل ابوالقاسم در ایام امارت سلطان به خراسان منشی حضرت بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 362). رسالات بهاءالدین بغدادی منشی حضرت خوارزم که به رسالات بهائی معروف است . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 4).
- منشی سپهر ؛ منشی فلک :
فروشود به زمین منشی سپهر ز رشک
چو بر سپهر فرازد لوای انشی را.
ابن یمین .
رجوع به ترکیب منشی فلک شود.
- منشی فلک ؛ کنایه از عطارد است و او را دبیر فلک نیز می گویند. (برهان ) (از آنندراج ). کنایه از عطارد است . (انجمن آرا). عطارد. (ناظم الاطباء). منشی چرخ . منشی سپهر. منشی گردون :
منشی فلک با فنون انشا
پیش قلمت هِر ز بِر نداند.
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 611).
منشی ملک فلک در هرچه منشوری نوشت
کلکش اندر عهده ٔ توقیع آن منشور باد.
انوری (ایضاً ص 101).
منشی فلک اجری ارزاق نداند
تا نشنود از کلک تو پروانه ٔ انفاذ.
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان ص 408).
گر کند منشی فلک جوری
جز به ابن یمین نباشد خاص .
ابن یمین .
رجوع به ترکیبهای قبل و بعد شود.
- منشی گردون ؛ منشی فلک :
منشی گردون قلم الا به مدح او نراند
زهره ٔ زهرا به یاد بزم او مزمر گرفت .
ابن یمین .
تا به گیتی منشی گردون از ارباب سخن
هر یکی را منصبی درخور معین می کند
منصبی بادت که مدحت را عطارد تا ابد
بر بیاض مهر و مه دائم مدون می کند.
ابن یمین .
بنده به فرمان تو گفت مدیحی چنانک
منشی گردون ازآن فایده بیمر گرفت .
ابن یمین .
رجوع به ترکیب منشی فلک شود.
... ادامه
526 | 0
مترادف: دبير، كاتب، كاغذنويس، مترسل، نويسنده
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی: منشیء]
مختصات: (مُ) [ ع . ] (اِفا.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: monSi
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 400
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
secretary | clerk , scribe , amanuensis , penman , pen-pusher , quill-driver
ترکی
sekreter
فرانسوی
secrétaire
آلمانی
sekretär
اسپانیایی
secretario
ایتالیایی
segretario
عربی
سكرتير
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "منشی" در زبان فارسی به معنای فردی است که مسئولیت‌هایی مانند ثبت و ضبط اطلاعات و پاسخگویی به تماس‌ها را بر عهده دارد. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش متون مرتبط با آن، می‌توانید به قواعد زیر توجه کنید:

  1. نوشتن صحیح کلمه: واژه "منشی" به صورت "منشی" نوشته می‌شود و نیازی به ویرگول یا علامت دیگری ندارد.

  2. جنس کلمه: "منشی" در زبان فارسی به هر دو جنس مرد و زن اطلاق می‌شود و برای اشاره به فردی که این وظایف را انجام می‌دهد، می‌توان از "منشی" بدون تعیین جنس استفاده کرد. در صورت نیاز به مشخص کردن جنس، می‌توانید از "منشی مرد" یا "منشی زن" استفاده کنید.

  3. نحوه جمع‌سازی: جمع کلمه "منشی" به صورت "منشی‌ها" یا "منشی‌ها" نوشته می‌شود.

  4. استفاده در جملات: هنگام استفاده از کلمه "منشی" در جملات، توجه به جایگاه گرامری آن مهم است. به عنوان مثال:

    • "منشی در دفتر مشغول به کار است."
    • "منشی‌های شرکت مسئول هماهنگی جلسات هستند."
  5. نکات نگارشی: دقت کنید که در نوشتن، اصول نگارشی مانند استفاده از نقطه، ویرگول و سایر نشانه‌های نگارشی را رعایت کنید تا متن شما خوانا و مرتب باشد.

توجه به این قواعد می‌تواند به شما کمک کند تا بتوانید به طور مؤثر و صحیح از کلمه "منشی" در متون خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. منشی اداره همیشه با لبخند به مراجعه‌کنندگان خوش‌آمد می‌گوید.
  2. در جلسه امروز، منشی تمام نکات مهم را یادداشت کرد تا بعداً به اعضای تیم ارسال کند.
  3. منشی به خوبی توانسته است وظایف مختلف را همزمان مدیریت کند و همیشه کارها به‌موقع انجام می‌شود.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری