منضمة
licenseمعنی کلمه منضمة
معنی واژه منضمة
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
930
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
regular
عربی
منتظم | نظامي , منظم , دائم , اعتيادي , متناسق , مطرد , قياسي , متسق , تام , مترهب , رهباني , محترف , صحيح , مألوف , سوي , مرتب , مستقر , جندي نظامي , عضو سديد الإخلاص لحزبه , عادي