جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: منکوب . [ م َ ] (ع ص ) آزرم رسیده . (زمخشری ). رنج رسیده . یقال : نکب فهو منکوب . (منتهی الارب ). خراب و بدحال و سختی رسیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). رنج دیده . سختی کشیده و توسری خورده و خوار و ذلیل شده و مغلوب و مخذول گشته . (ناظم الاطباء). مخذول . زیان رسیده . متضرر. نکبت رسیده . مصیبت دیده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : منکوب طبعم آوخ منحوس طالعم بر عالم سبک سر از آن من گران بوم . خاقانی . همگنان را با خافت مکر و اذاقت غدر خویش منکوب و منخوب گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 206). زعیم مدابیر و عظیم آن مخاذیل را منکوب و مکبوب به دوزخ فرستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 321). همه منکوب و پریشان و منخوب و اشک ریزان . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 455). || خف منکوب ؛ سپل کفته ٔ خون آلود. || طریق منکوب ؛ راه بر غیر قصد و اعتدال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). 1- تارومار، تباه، سركوب، قلع وقمع، كوبيده، مخذول، مضمحل، مغلوب
2- نكبتي
3- رنج رسيده، مصيبت ديده، مشقت ديده، سختي ديده dejected, depressed, kaput, broken-down, support مكتئب، حزين، مغتم، موهن العزيمة، كئيب hasarlı endommagé beschädigt dañado danneggiato نژند، افسرده، محزون ومغموم، پژمان، ملول، دلتنگ، غمگین، فرو رفته، از کار افتاده، کاملا شکست خورده، ازپای درامده
dejected|depressed , kaput , broken-down , support
ترکی
hasarlı
فرانسوی
endommagé
آلمانی
beschädigt
اسپانیایی
dañado
ایتالیایی
danneggiato
عربی
مكتئب|حزين , مغتم , موهن العزيمة , كئيب
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "منکوب" به معنای تحت فشار یا تحت سلطه قرار گرفته است و در زبان فارسی به عنوان صفت و یا اسم استفاده میشود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
جنس کلمه: "منکوب" به طور کلی به عنوان یک صفت به کار میرود و جنس آن مذکر است. میتوان آن را به صورت مؤنث (منکوبه) نیز در برخی از موارد به کار برد.
مشتقات: از این کلمه میتوان مشتقات مختلفی ساخت، مانند "منکوب کردن" که به معنای تحت فشار قرار دادن یا از بین بردن است.
نحو و ساختار جملات: "منکوب" میتواند در جملات به عنوان صفت به کار رود:
"او در شرایط منکوب کنندهای قرار دارد."
"فشارهای اجتماعی او را منکوب کرده است."
همقافیهها: توجه به واژههایی که قافیه مشابه دارند میتواند به شعر و نثر کمک کند. مثالهایی چون "مغلوب"، "محجوب" و "محکوم" میتوانند به عنوان همقافیهها مد نظر قرار گیرند.
تناسب معنایی: در انتخاب این کلمه باید توجه داشت که در چه بافت یا زمینهای به کار میرود. به عنوان مثال، در متون سیاسی، اجتماعی، یا ادبیات میتواند معانی متفاوتی را القا کند.
نگارش درست: از لحاظ نوشتاری، کلمه باید بدون هیچ گونه خطا و با استفاده از قواعد املایی صحیح به کار رود.
استفاده دقیق و درست از کلمه "منکوب" میتواند به وضوح و شفافیت متن کمک کند، به خصوص در مباحث اجتماعی و سیاسی.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
صدای رعد و برق، همه را منکوب کرد و هیچکس جرأت نکرد بیرون برود.
خبر ناگوار تصادف، خانواده را به شدت منکوب کرد و همه در سکوت به فکر فرو رفتند.
زیبایی طبیعت در فصل پاییز، حتی بزرگترین منتقدان را نیز منکوب و مجذوب خود کرد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: نژند، افسرده، محزون ومغموم، پژمان، ملول، دلتنگ، غمگین، فرو رفته، از کار افتاده، کاملا شکست خورده، ازپای درامده
جعبه لام تا کام
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر