جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مه . [ م ِه ْ ] (ص ، اِ) بزرگ و سردار قوم . (آنندراج ). رئیس و پیشوا. (ناظم الاطباء).مهینه . (اوبهی ). مقدم . سرور. مقابل که : یکی داستان زد بر این مرد مه که درویش را چون برانی ز ده . فردوسی . سپهبد ز کوه اندرآمد به ده از آن ده سبک پیش او رفت مه . فردوسی . چون بستم تو را سوی دستان برم به نزد مه زابلستان برم . فردوسی . بدین دوده اندر کدام است مه جز از تو پسندیده و روزبه . فردوسی . من آن مهی را خدمت کنم همی که به فضل چوفضل برمک دارد به در هزار غلام . فرخی . میر نیکوکار و میر حق شناس مهربان تر میر و فرخ تر مهی . منوچهری . این بلایه بچگان را ز چه کس آمده زه همه آبستن گشتند به یک شب که و مه . منوچهری . همواره باش مهتر و می باش جاودان مه باش جاودانه و همواره باش حی . منوچهری . که و مه را سخنها بود یکسان که یارب صورتی باشد بدینسان . (ویس و رامین ). چو خواهی کسی را همی کردمه بزرگیش جز پایه پایه مده . اسدی . خوی مهان بگیر و تواضع کن آن را که او به ذاتش والا شد. ناصرخسرو. بد و نیک تو بر تو باشد مه از بد و نیک کس کسی را چه . سنایی . کهتر از فر مهان نامور است بیدق از خدمت شه محتشم است . خاقانی . گر کهان مه شدند خاقانی جز در ایشان به مهتری منگر. خاقانی . از برای حق شمائید ای مهان دستگیر این جهان و آن جهان . مولوی (مثنوی ). چو در قومی یکی بیدانشی کرد نه که را منزلت ماند نه مه را. سعدی . مها زورمندی مکن با کهان که بر یک نمط می نماند جهان . سعدی (بوستان ). - دِه مه ؛ بزرگ ده . مهتر ده . - امثال : هرکه نه به نه مه . (امثال و حکم ). || (ص تفضیلی ) کلان و بزرگ . (ناظم الاطباء). کبیر. عظیم . بزرگتر : بکوشیم تا روز تو به شود همان نامت از مهتران مه شود. فردوسی . در قسطنطین صد ره ز در خیبر مه قاضی شهر گواهی دهد امروز بر این . فرخی . و گر شجاعت باید دلش به روز وغا فزون ز دشت فراخ است و مه ز کوه کلان . فرخی . کهینه عرضی از جاه او فزون ز فلک کمینه جزوی از قدر او مه از کیوان . عنصری . کوچک دو کفت مه ز دو دریای بزرگ است بسیار نزار است مه از مردم فربه . منوچهری . دلی باید مه از کوه دماوند که بشکیبد زدیدار خداوند. (ویس و رامین ). به رنج است آن کش هنرها مه است نکوکاری و نیک نامی به است . اسدی . پشیزه پشیزه تن از رنگ نیل از او هر پشیزه مه از گوش فیل . اسدی . بتر هر زمان مردم بدگهر که گوساله هرچند مه گاوتر. اسدی . || بزرگ به سال .سالخورده . پیر. کلانسال . بزرگتر به سال : گویی بهمان ز من مه است و نمرده ست آب همی کوبی ای رفیق به هاون . ناصرخسرو. هارون در ماه عفو و امن زاد و به یک سال مه از موسی بود. (تفسیر ابوالفتوح ). 1- ماغ، مزوا، ميغ، نزم
2- بزرگ تر خور، خورشيد May, fog, mist, haze, brume, pea souper مايو، أيار، الشهر الخامس، ربيع العمر، نوار، يمكن sis brouillard nebel niebla nebbia ماه مه، بهار جوانی، ریعان شباب، ابهام، تیرگی، مه سفید، غبار، تاری چشم، بخار، مه کم، روشن نبودن مه، ابر، شبنم
مايو|أيار , الشهر الخامس , ربيع العمر , نوار , يمكن
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "مه" در زبان فارسی به معنای ابر رقیق و نرم، یا به عنوان نماد زیبایی و لطافت استفاده میشود. در نگارش و قواعد فارسی، توجه به نکات زیر در استفاده از این کلمه اهمیت دارد:
نقطهگذاری: وقتی کلمه "مه" در جملات به کار میرود، باید به نقطهگذاری توجه کرد. مثلاً: "در آسمان مه و غباری وجود داشت."
تطابق با زبان ادبی: کلمه "مه" در متون ادبی و شعر بسیار مورد استفاده قرار میگیرد و میتواند به زیباییهای توصیفی متن افزوده و آن را شاعرانهتر کند.
ترکیبها: "مه" میتواند با حروف اضافه و کلمات دیگر ترکیب شود، مانند: "مهر و مه"، "نگاه مهربان"، و غیره.
توجه به فضای معنایی: این کلمه معمولاً در محیطهای تصویرسازی شده و توصیفی به کار میرود. مناسب است در جملات توصیفی و شاعرانه بکار رود.
استفاده در اصطلاحات: کلمه "مه" میتواند بخشی از اصطلاحات ادبی و عرفانی باشد. مانند "مهتاب" (ماه و نور آن) و "مهی" به معنای زیبایی و لطافت.
از نظر آوایی: در شعر و ادبیات، آوای این کلمه میتواند به قافیهسازی و موسیقی متن کمک کند، بنابراین میتواند در شعرها و نثرهای موزون مؤثر باشد.
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "مه" به شکل مؤثر و زیبا در نوشتار فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در مه صبحگاهی، منظره کوهها به زیبایی هر چه بیشتری نمایان میشود.
مه به آرامی از روی دریاچه بلند میشود و تصویر انعکاسی در آب را پدید میآورد.
هنگام پیادهروی در پارک، احساس کردم که مه به من احساس تازگی و طراوت میدهد.