موالید
licenseمعنی کلمه موالید
معنی واژه موالید
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | زادگان، فرزندان، نتايج، مولودها | ||
متضاد | اموات | ||
انگلیسی | malid | ||
عربی | ماليد | ||
ترکی | doğmak | ||
فرانسوی | né | ||
آلمانی | geboren | ||
اسپانیایی | nacido | ||
ایتالیایی | nato | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "موالید" به معنای "زادهها" یا "نسلها" است و در زبان عربی به کار میرود. در زبان فارسی، معمولاً از معانی و معادلهای این واژه استفاده میشود. برای نگارش صحیح این واژه و استفاده از آن در متنهای فارسی، موارد زیر را در نظر داشته باشید:
به طور کلی، استفاده از واژه "موالید" در متون فارسی باید با توجه به معنی و زمینهی کاربرد آن صورت گیرد. | ||
واژه | موالید | ||
معادل ابجد | 91 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | mavālid | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمعِ مولود] [قدیمی] | ||
مختصات | (مَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | mavAlid | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی موالید | ||
پخش صوت |
موالید. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مولد به معنی مادر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مولد شود. || ج ِ مولود. (المنجد) (ناظم الاطباء). ج ِ مولود. زادگان . (یادداشت مؤلف ). فرزندان و این ج ِ مولود است . (غیاث ) (آنندراج ) : کلمه "موالید" به معنای "زادهها" یا "نسلها" است و در زبان عربی به کار میرود. در زبان فارسی، معمولاً از معانی و معادلهای این واژه استفاده میشود. برای نگارش صحیح این واژه و استفاده از آن در متنهای فارسی، موارد زیر را در نظر داشته باشید: نحوه نوشته: "موالید" به صورت صحیح نوشته میشود و از نظر نگارشی در متون فارسی میتوان از آن استفاده کرد، البته بسته به زمینهی متن. تعیین جنس: این کلمه جمع مؤنث است و معمولاً برای اشاره به نسلها یا زادهها به کار میرود. پیوستگی واژه: اگر این واژه در جملهای به کار میرود، باید دقت داشت که به لحاظ صرف و نحو جمله صحیح باشد. به طور کلی، استفاده از واژه "موالید" در متون فارسی باید با توجه به معنی و زمینهی کاربرد آن صورت گیرد.
دانی چه گفته اند بنی عوف در عرب
نسل بریده به که موالید بی ادب .
سعدی .
از چنین مادر و پدر چه عجب
گر موالید مانده در بدر است .
خطیرالدین جرجانی .
|| آنچه پدید آید. متولدشده . معلول :
فعل را در غیب اثرها زادنیست
وان موالیدش به حکم خلق نیست .
مولوی .
|| گاهی از موالید، موالید ثلاثه مراد باشد که نباتات و جمادات و حیوانات است زیرا که این هرسه بچگان عناصر افلاکند. (غیاث ) (آنندراج ). اقسام سه گانه ٔ جسم ، جماد و نبات و حیوان . (یادداشت مؤلف ) :
ارکان موالید بدو هستی دارند
تأثیر بسی مشمر در وی حدثان را.
ناصرخسرو.
رسم فلک و گردش ایام و موالید
از دانا بشنیدم و برخواندم دفتر.
ناصرخسرو.
موالیدند از اینها جسم انسان
پدید آمد در این شش گوشه ایوان .
ناصرخسرو.
- سه موالید ؛ موالید ثلاث . موالید ثلاثه :
بودند تا نبود نزولش در این سرای
این چار مادر و سه موالید بینوا.
خاقانی .
و رجوع به ترکیب موالید ثلاثه شود.
- موالید ثلاث ؛ موالید ثلاثه . موالید سه گانه . سه موالید. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب موالید ثلاثه شود.
- موالید ثلاثه (یا ثلاث ) ؛ جمادو نبات و حیوان . (از ناظم الاطباء). عبارت است از معادن و نبات و حیوان . (از نفائس الفنون ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). موالید سه گانه . سه موالید. سه روح . جمادات و نباتات و حیوانات . معدن . نبات . حیوان . (از یادداشت مؤلف ). کنایه از نباتات و جمادات و حیوانات است ؛ نباتات آنچه از زمین روید و بالیدگی دارد یعنی ازقسم درختان باشد و جمادات آنچه از قسم سنگ و گل باشد و حیوانات آنچه جاندار باشد و به اراده ٔ خود جنبش و حرکت کند. (غیاث ).
- موالید سه گانه ؛ بربسته و بررسته و جنبنده را گویند یعنی جماد و نبات و حیوان . (آنندراج ) (از برهان ). بربسته و بررسته و جنبنده است . (انجمن آرا). و رجوع به ترکیب موالیدثلاثه شود.
زادگان، فرزندان، نتايج، مولودها
اموات
malid
ماليد
doğmak
né
geboren
nacido
nato