جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

مؤبد

معنی: مؤبد. [ م ُ ءَب ْ ب َ ] (ع ص ) همیشه و جاوید و سرمد و پایدار و ابدی . (ناظم الاطباء). به معنی همیشه است مأخوذ از ابد. (از غیاث ). ابدی . جاوید. جاودان . جاویدان . جاودانه . همیشه . لایزال . (یادداشت مؤلف ) :
باش همیشه ندیم بخت مساعد
باش همیشه قرین ملک مؤبد.
منوچهری .
سزد که عید کنم در جهان به فر رشید
که نظم و نثرش عید مؤبد است مرا.
خاقانی .
در ترقی درجات معالی و استجماع مآثر حمیده مؤبد و مخلد باد. (سندبادنامه ص 256). با تو عهدی مؤکد و پیمانی مؤبد بستیم . (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 251).
- مؤبد و مخلد گردانیدن ؛ ابدی ساختن . جاودانه کردن . جاودانی ساختن : اسم و صیت نوبت میمون ... بر امتداد ایام مؤبد و مخلد گردانید. (کلیله و دمنه ). ذکر ایشان بر صفحه ٔ ایام نگاشت و داغ ایشان بر پیشانی روزگار نهاد و نام ایشان را تا ابد مؤبد و مخلد گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- جاوید و مؤبد گردانیدن ؛ مؤبد و مخلد گردانیدن . جاودانی و ابدی ساختن : صیت نیک بندگی من ، ملک را جاوید و مؤبد گردانید. (کلیله و دمنه ).
- حبس مؤبد ؛ حبس ابد. حبس ابدی . (یادداشت مؤلف ). برای همیشه زندانی بودن .
... ادامه
366 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 52
شمارگان هجا:

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری