جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مول . (اِ) درنگ و تأخیر. (غیاث ). درنگ و تأخیر و توقف و بازایستادگی . (ناظم الاطباء). بودن و درنگ و تأخیر. و مول مول یعنی باش باش . (از برهان ) (از آنندراج ). درنگ باشد. (لغت فرس اسدی ). لفظی است که از برای تأخیر و درنگ گویند. (فرهنگ اوبهی ). به معنی تأخیر است و مول مول به معنی آرام آرام . (فرهنگ لغات شاهنامه ). درنگ در کاری . تأخیر. (از یادداشت مؤلف ). || توبه . (غیاث ) (ناظم الاطباء). به معنی بازگشت هم آمده است که کنایه از توبه باشد. (برهان ). بازگشت باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ). پشیمانی . (ناظم الاطباء). || ناز و غمزه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از غیاث ). || عاشق و عاشقباز و رفیق و یار زن . (ناظم الاطباء). معشوقه ٔ زن را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). معشوق زن . (غیاث ). مولی . آنکه با زنی رابطه ٔ نامشروع دارد. دوست نامشروع زن . مردی که زن با وی رابطه ٔ نامشروع دارد. (یادداشت مؤلف ). مردی بیگانه که زن دیگری با او سری پیدا کند. (انجمن آرا) (آنندراج ). معشوق زن را گویند. (برهان ) : چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه زنانشان مولها باشد دو درشان هست و یک خانه . ابوشکور بلخی . زن مولی داشت . شب خلوت میان معاشرت و اثنای مفاوضت این حال با او گفته شد. (راحةالصدور راوندی ). آن زنک می خواست تا با مول خویش برزند در پیش شوی گول خویش . مولوی . - مول داشتن ؛ با مردی اجنبی راه داشتن . (یادداشت مؤلف ). - مول گرفتن ؛ آشنای نامشروع گرفتن زن . با مرد اجنبی رابطه ٔ غیرمشروع برقرار ساختن زن . (از یادداشت مؤلف ). - مول ننه شدن ؛ سرخر شدن . (فرهنگ عوام تألیف امینی ). - امثال : گدای درزن ندیدیم ، مول کتک زن ندیدیم . (یادداشت مؤلف ). || حرامزاده و خشوک . (ناظم الاطباء). جنینی که از رابطه ٔ غیرمشروعی پیدا آمده است . بچه ٔ نامشروع زن . حرامزاده . (برهان ). بچه ٔ حرامزاده . بچه ٔ نامشروع . بچه ٔ زنی که نه به وجه شرعی زاده باشد. جنین به حرام در شکم . (یادداشت مؤلف ). || دزد. (ناظم الاطباء). || قسمی ماهی . طرستوح . ترستوح . طریفلا . (یادداشت مؤلف ). 1- فاسق، معشوق
2- حرام زاده
3- تاخير، درنگ، كندي، مولش paramour, mole عشيق، خليلة، خليل، paramour mol mol mol mol mol معشوقه، موله، یار، رفیقه
کلمه "مول" در زبان فارسی ممکن است به معانی مختلفی اشاره داشته باشد و بسته به سیاق و زمینهای که در آن به کار میرود، میتواند قواعد نگارشی خاصی داشته باشد. در زیر به توضیحات کلی دربارهٔ این کلمه و قواعد نگارشی مرتبط با آن میپردازم:
استعاره و معنی:
"مول" میتواند به معنای "مؤلف" یا "نویسنده" باشد. در این صورت، معمولاً در متون ادبی یا علمی به کار میرود.
همچنین در علم شیمی، "مول" به واحد اندازهگیری مقدار ماده اشاره دارد.
تلفظ و نگارش:
کلمه "مول" با همان شکل نوشته میشود و تلفظ میشود. در متون فارسی، نوشته شدن آن به صورت "مول" درست است.
جنس و تعداد:
این کلمه مذکر است و در حالت جمع به "مؤلفان" یا "نویسندگان" تبدیل میشود، بسته به سیاق جمله.
قواعد نگارش:
در جملات، باید توجه کرد که به عنوان اسم، باید از آن به درستی و مطابق با قواعد گرامری فارسی استفاده شود.
اگر "مول" به معنای "مؤلف" به کار رود، بسته به سیاق ممکن است به صفتهای مربوط به آن وصف شود، مثلاً "مول اثر".
نقش در جملات:
در جملات، میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا complemento (مکمل) به کار برود. مثلاً:
"مول این کتاب، شخصی بسیار معتبر است." (به عنوان فاعل)
"ما کتابهای مول مشهور را مطالعه میکنیم." (به عنوان مفعول)
در مورد استفاده از کلمه "مول"، توجه به سیاق و معنا بسیار مهم است تا بتوان آن را به درستی در جملات استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در شیمی، مفهوم مول به ما کمک میکند تا تعداد ذرات موجود در یک ماده را به راحتی محاسبه کنیم.
برای تبدیل گرم به مول، باید جرم مولی ماده را بر جرم کل تقسیم کنیم.
در آزمایشهای شیمیایی، استفاده از مول به عنوان واحد اندازهگیری باعث سهولت در محاسبات میشود.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر