جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مویه . [ مو ی َ / ی ِ ] (اِمص ) اسم از موییدن . اسم مصدر از موییدن . نوحه و گریه و ناله ٔ آهسته با گریه . (یادداشت مؤلف ). گریه و نوحه و زاری . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ). گریه ٔ با نوحه را گویند. (برهان ). گریه و زاری . (صحاح الفرس ). گریه و نوحه . (غیاث ) : به رویین دژ ارجاسب و کهرم نماند جز از مویه و درد و ماتم نماند. فردوسی . همی بآسمان اندرآمد خروش ز بس مویه و زاری و درد و جوش . فردوسی . ز پوشیده رویان ارجاسب پنج برفتند با مویه و درد و رنج . فردوسی . من از بس ناله چون نالم من از بس مویه چون مویم سرشک ابر بر لاله بود چون اشک بر رویم . قریعالدهر (از لغتنامه ٔ اسدی چ اقبال ص 503) . هر آن مردی که این مویه بخواند اگر بادل بود بی دل بماند. (ویس و رامین ). بدان کشتگان مویه بد چپ و راست چو دیدند لشکر دگر مویه خاست . اسدی (گرشاسب نامه ). مویه گر ناگذران است رهش بگشایید نای و نوشی که از او هست گذر بازدهید. خاقانی . ز بس که تیغ زبان مویه کرد خاقانی تن چو موی به مویه ز تیغ برهاندیم . خاقانی . دید آبله پای دردمندی بر هر پایی ز مویه بندی . نظامی (لیلی و مجنون چ امیرکبیر ص 500، چ وحید ص 103). - از مویه مویی شدن ؛ از گریه و زاری بسیار سخت نزار و زار گردیدن . (از یادداشت مؤلف ).و رجوع به ترکیب از مویه چون موی بودن و از مویه چون مویی شدن در ذیل موی شود. - بامویه ؛ مویه کنان . در حال موییدن . با گریه و ناله . مویان : برفتند بامویه برنا و پیر تن شاه بردند از آن آبگیر. فردوسی . برفتند بامویه ایرانیان بر آن سوک بسته سواران میان . فردوسی . چنین گفت بامویه افراسیاب کز این پس نه آرام جویم نه خواب . فردوسی . - به مویه شدن ؛ گریان شدن . نوحه گری آغازیدن . گریه و نوحه سر دادن : خورشید به مویه شود و روی بپوشد کآن روی چو خورشید بیارایی عمدا. مسعودسعد. - مویه آغاز کردن ؛ شروع به گریه کردن . آغاز کردن به گریه و نوحه : سر تنگ تابوت را باز کرد به نوی یکی مویه آغاز کرد. فردوسی . به زاری همی مویه آغاز کرد همی برکشید از جگر آه سرد. فردوسی . نگهبان در دخمه را باز کرد زن پارسا مویه آغاز کرد. فردوسی . - مویه درگرفتن ؛ نوحه و گریه سر دادن : چند صف مویه گران نیز رسیدند مرا هر زمان مویه به آیین دگر درگیرم . خاقانی . - مویه ٔ زارزار کردن ؛ سخت گریستن . به سختی گریه و نوحه کردن : نهاد آن سر خسته را بر کنار همی کرد پس مویه ٔ زارزار. فردوسی . - مویه ٔ غمگنان ؛ زاری و گریه و نوحه ٔ افسردگان : سپهدار با خیل او همگنان گرفت از برش مویه ٔ غمگنان . اسدی . || ناله و زاری . (برهان ). ناله . آه و ناله . شکوه و زاری . (از یادداشت مؤلف ). تضرع، زاري، گريه، ناله، ندبه، نوحه hair شعر، شعرة، مسافة ضئيلة، نسيج من وبر، قماش من الصوف، دقة بالغة saç cheveux haar cabello capelli
شعر|شعرة , مسافة ضئيلة , نسيج من وبر , قماش من الصوف , دقة بالغة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "مویه" در زبان فارسی به معنای ناله و شیون است و در برخی موارد به معنای غم و اندوه نیز به کار میرود. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
املا: کلمه "مویه" به همین شکل و با این املا نوشته میشود و معنی و صدا و حفظ کردن آن مهم است.
نحوهی صرف: این کلمه به طور معمول به صورت اسمی استفاده میشود و به فعل "مویه کردن" نیز مربوط میشود. در جملات مختلف میتوان به این صورت از آن استفاده کرد:
او در سوگ عزیزش مویه میکند.
صدای مویه از دور به گوش میرسید.
نکات معنایی: استفاده از "مویه" معمولاً در متون ادبی و شعر بیشتر دیده میشود و بار معنایی غم و اندوه را به همراه دارد.
استعاره و مجاز: در ادبیات فارسی، این کلمه میتواند به عنوان استعاره نیز استفاده شود و به معنای تالم، غم و اندوه عمیق به کار رود.
جملات تشبیهی: ممکن است در جملات تشبیهی نیز به کار برود، مانند "مویهاش مانند نالهی زنجیری بیصدا بود".
توجه به این نکات میتواند کمک کند تا کلمه "مویه" به درستی در جملات فارسی مورد استفاده قرار گیرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
صدای مویه گربهها در شب، فضایی دلتنگ و اسرارآمیز به وجود میآورد.
در سوگ از دست دادن عزیزش، همواره مویهای غمناک بر لب داشت.
مویهی باد در میان درختان، دل هر رهگذری را به وجد میآورد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر