می پخته
licenseمعنی کلمه می پخته
معنی واژه می پخته
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | cooking | ||
عربی | طبخ، طهو، معد للطبخ خصيصا، خاص بالطبخ | ||
واژه | می پخته | ||
معادل ابجد | 1057 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی می پخته | ||
پخش صوت |
می پخته . [ م َ / م ِ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) دوشاب . (ناظم الاطباء). به معنی دوشاب است . (برهان ). || دوشاب قوام آورده . (ناظم الاطباء). دوشابی را گویند که چندان بجوشانند که به قوام آید. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || رب . (دهار). || می کهنه را گویند و نو را خام گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). باده ٔ کهنه . (یادداشت مؤلف ) :
گر می پخته نیست خام بیار
کهنه گر نیست نو مدام بیار.
؟ (از انجمن آرا).
|| شرابی که با داروهای چند جوشانیده باشند. (ناظم الاطباء). گفته اند شرابی است که آن را جوشانیده و به ربع آن را تبخیر کرده باشند و ربع برجای مانده را می پخته گویند و نیز گفته اند شراب جوشانیده که دو ثلث آن به جوشانیدن تبخیر شده باشد. عرب این کلمه را معرب کرده میبختج و نیز بُختَج گوید. میبختج .طلا. مثلث . منصف . طیلاء. میفختج . سیکی . شراب مثلث . رباب . اغلیقی . عقیدالعنب . (یادداشت مؤلف ). شرابی است که آن را با دارویی چند بجوشانند و صاف کنند و معرب آن میبختج باشد و به عربی عقیدالعنب خوانند. (برهان ). جوهر شرابی است که با دارویی چند بجوشانند تا قوی گردد و میبختج معرب آن است . (انجمن آرا) (آنندراج ) : قولس گوید این فطرتن فربه کند خاصه فطر سرخ که با می پخته خورند. (الابنیه عن الحقایق الادویه ).
ترش و شیرینست قدح و مدح من با اهل عصر
کز عنب می پخته سازند و ز حصرم توتیا.
خاقانی .
cooking
طبخ، طهو، معد للطبخ خصيصا، خاص بالطبخ