جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

drunkard  |

می خواره

معنی: می خواره . [ م َ / م ِ خوا / خا رَ /رِ ] (نف مرکب ) می گسار. شارب الخمر. می خوار. باده خوار. شرابخوار. می پرست . شرابخواره . باده پرست . آنکه عادت به می خوردن دارد. (از یادداشت مؤلف ) :
بفرمود داور که میخواره را
به خفچه بکوبند بیچاره را.
ابوشکور بلخی .
سه حاکمکند اینجا یکباره همه دزد
میخواره و زنباره و ملعون و خسیسند.
منجیک .
باد برآمد به شاخ سیب شکفته
بر سر می خواره برگ گل بفتالید.
عماره .
جهانی به رامش نهادند روی
پرآواز میخواره شد شهر و کوی .
فردوسی .
یکی بیشه پیش آمدش پردرخت
سزاوار میخواره ٔ نیک بخت .
فردوسی .
به بهرام داد آن دلارام جام
بدو گفت میخواره را چیست نام .
فردوسی .
همیشه تا دل می خواره ٔ سماع پرست
شود گشاده به آوای رود رودسرای .
فرخی .
ز خون چشیدن شیر افکنان آن دو سپاه
بسان مردم می خواره مست شد روباه .
فرخی .
چو بر هوش میخواره می چیر شد
سران را سر از خرمی سیر شد.
اسدی .
نگر گرد میخواره هرگز نگردی
که گرد دروغ است یکسر مدارش .
ناصرخسرو.
به خواب اندرون است میخواره لیکن
سرانجام آگه کند روزگارش .
ناصرخسرو.
جز ندامت به قیامت نبود رهبر تو
تات میخواره رفیق است و رباخواره ندیم .
ناصرخسرو.
نبود باید می خواره را کم از لاله
که هیچ لحظه نگردد همی زمی هشیار.
مسعودسعد.
سبب آنکه میخواره را گاه گاه قی می افتد و گاه اسهال نگذارد که خلط در معده گرد آید. (نوروزنامه ).
تا خوانچه ٔ زر دیدی بر چرخ سیه کاران
بی خوانچه سپید آید می خواره به صبح اندر.
خاقانی .
راز بامرد ساده دل و بسیارگوی و میخواره و پراکنده صحبت مگوی . (مرزبان نامه ).
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
و آنکس که چو ما نیست در این شهر کدام است .
حافظ.
عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند
وین همه منصب از آن حورپریوش دارم .
حافظ.
شوخ و میخواره و شبگرد و غزلخوان شده ای !
چشم بد دور که سرفتنه ٔ خوبان شده ای !
صائب تبریزی .
- میخواره وار ؛ همانند میخواران .
|| حریف شراب :
می آورد بر خوان و می خواره خواست
بیاد جهاندار بر پای خاست .
فردوسی .
می آورد و میخواره با بوی و رنگ
نشستند با جام زرین به چنگ .
فردوسی .
... ادامه
791 | 0
مترادف: صفت باده خوار، باده گسار، دردي كش، شرابخوار، شراب خور، عرق خور، مي پرست، مي خوار
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 862
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
drunkard | he reads
عربی
سكير | مدمن الخمر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «می‌خوار» به معنای فردی است که مشروبات الکلی می‌نوشد. در زبان فارسی، این کلمه به شکل زیر نگاشته می‌شود:

  • می‌خواره: با دانسته‌بودن دو واژه «می» (به معنی نوشیدنی الکلی) و «خواره» (فعل «خوردن» یا «نوشیدن» به صورت اسم فاعل).

نکات نگارشی:

  1. فاصله: در نگارش باید دقت کرد که کلمات به درستی به هم متصل شوند. درست‌تر این است که با یک خط تیره (‌) این دو بخش را به هم مرتبط کنیم.

  2. نقطه‌گذاری: در جملاتی که از این کلمه استفاده می‌شود، باید به نقطه‌گذاری صحیح توجه داشت. مثلاً:

    • او یک می‌خواره است.
    • آن‌ها در مهمانی می‌خواسته‌اند.
  3. توجه به ساختار جملات: برای استفاده از این کلمه باید ساختار جملات به گونه‌ای باشد که معنی به خوبی قابل فهم باشد. مثلاً:
    • "او از می‌خواران معروف شهر است."
    • "در برخی فرهنگ‌ها، می‌خواری ناپسند است."

مثال‌هایی از استفاده:

  • "او به عنوان یک می‌خواره شناخته می‌شد."
  • "می‌خواری در برخی جوامع هنوز هم عادی است."

هرگونه سوال یا نیاز به توضیحات بیشتر در رابطه با این کلمه یا موضوعات دیگر دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: میخواره، ادم مست

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری