جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: میان بر. [ یام ْ ب ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) برنده ٔ میان . || راه کوتاهتر. راهی در میان دو نقطه که نسبت به راه یا راههای دیگر کوتاهترین باشد. مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی که به صورت خط منحنی و منکسر است . اقصر فاصله میان دو نقطه در مسافت . راهی که اضلاع را نپیماید و از زاویه ای به زاویه ای محاذی شود. (از یادداشت مؤلف ). - راه میان بر ؛ راه اقصر. راهی که نسبت به راه یا راههای اصلی کوتاهتر باشد. (از یادداشت مؤلف ). - میان بر زدن راهی ؛میان بر کردن راهی . (از یادداشت مؤلف ). - میان بر کردن ؛ پیمودن فاصله ٔ دو نقطه از کوتاهترین و نزدیکترین راه . پیمودن اقصر فاصله . به جای اینکه دو ضلع را بپیمایند مستقیم از گوشه به گوشه پیمودن .(از یادداشت مؤلف ). - || مقابل کف بر کردن . بریدن درختی بالاتر از کف زمین . (یادداشت مؤلف ). || هرچیز که فاصله و حاجبی میان دو چیز ایجاد کند. || حجابی که میان دو اتاق یا دو چیز واقع باشد. (حاشیه ٔ شرفنامه ص 420) : به کم مدت از کار پرداختند میانبر ز پیکر برانداختند. نظامی . direct, cross-cut, plat, mid مباشرة، مباشر، صريح، مستقيم، أدار، وجه، أخرج، عنون، أرشد، أمر، قاد، تبع، طرد، فرض مستقیم، عمودی، راست