جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

nāteq
orator  |

ناطق

معنی: ناطق . [ طِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نطق . (اقرب الموارد). گوینده . (منتهی الارب ). گویا. (آنندراج ). (فرهنگ نظام ). سخنگوی . (دهار) (مهذب الاسماء). که سخن می گوید :
زنطق ار فرومانده بلبل من اینک
چو بلبل به مدح خداوند ناطق .
ادیب صابر.
نیست از تیر چرخ ناطق تر
دست از نطق زید و عمرو بدار.
انوری .
زبان کلک تو ناطق به پاسخ تقدیر
سحاب دست تو حامل به لؤلؤ لالا.
انوری .
ناطق آن کس شد که از مادر شنود.
مولوی .
اگر ناطقی طبل پریاوه ای
وگر خامشی نقش گرماوه ای .
سعدی .
|| خطیب . متکلم . سخنران . آنکه در انجمنی و مجلسی نطق می کندو سخن می راند. که نطق می کند. || آشکارکننده . و عرب این را در چیزها استعمال کند که اسکات خصم بدان توان شد چون حجت ناطق و دلیل ناطق و مصحف ناطق و قرآن ناطق . (آنندراج ): کتاب الناطق ؛ البین . (معجم متن اللغة) (المنجد). کتاب واضح و آشکار. (ناظم الاطباء). مبین . بیان کننده :
نبندد حجت ناطق زبان منکران ورنه
ز عیسی روی شرم آلود مریم بود گویاتر.
صائب (از آنندراج ).
مصحف ناطق شد از خط صفحه ٔ رخسار یار
مور گویا در کف دست سلیمان می شود.
؟ (از آنندراج ).
- ناطق به چیزی بودن ؛ بیان کردن مطلبی را. روشن کردن وآشکار کردن مطلب را : چنانکه آن نسخه که داری بدان ناطق است . (تاریخ بیهقی ص 213). و تواریخ متقدمان به ذکر آن ناطق . (کلیله و دمنه ).
|| جاندار. ذی روح . مقابل جامد :
هر آدمیی که حی ناطق باشد
باید که چو عذرا و چو وامق باشد.
(قابوس نامه ).
گر دلی داری و دلبندیت نیست
پس چه فرق ار ناطقی یا جامدی .
سعدی .
|| حیوان . حیوان رابه جهت صدایش ناطق نامیده اند. (اقرب الموارد): ما له ناطق ولا صامت ؛ او را نه حیوانیست نه مالی دیگر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ضد صامت . ناطق از مال ،مراد حیوان است . (از معجم متن اللغة). شتر و گاو و گوسفند. مقابل صامت که زر و سیم است . (السامی ): مال ناطق ؛ بنده و دواب ، مقابل مال صامت . (یادداشت مؤلف ). ستور و بنده و مال جاندار : هرچه این سگ ناحفاظ را هست صامت و ناطق به نوشتکین بخشیدم . (تاریخ بیهقی ص 417). و احتیاط کن تا هیچ از صامت و ناطق این مرد پوشیده نماند. (تاریخ بیهقی ص 235). و بعد از آن آنچه از صامت و ناطق و ستور و برده داشت نسختی پرداخت . (تاریخ بیهقی ص 364). و تجملی قوی یافته چون غلامان ترک و کنیزکان خوب و اسبان راهوار و ساختهای زر و جامه های فاخر و ناطق و صامت فراوان . (چهار مقاله ).اگر از صامت نصیب نمی شود از ناطق چیزی به چنگ آرم . (سندبادنامه ص 219). || (اصطلاح منطق ) آنکه صاحب قوه ٔ نطق باشد. (معجم متن اللغة). مراد از ناطق در جمله ٔ «الانسان حیوان ناطق » آن قوه ٔ موجود در ضمیرانسان است که بدان وسیله بیان معانی کند. (از اقرب الموارد). حیوانی که دارای نفس درّاکه باشد در مقابل صامت یعنی حیوانی که دارای نفس درّاکه و شعور نیست ،و انما نعنی بالناطق شی ٔ له نطق و شی ٔ له نفس ناطقة. (فرهنگ علوم عقلی ص 589 از شفای بوعلی ج 2 ص 505 و تفسیر مابعد الطبیعه ٔ ابن رشد ص 230 و دستورالعلماء ج 3 ص 393). || عاقل . (از المنجد). مدرک کلیات . || (اِخ ) نزد سبعیه مراد از ناطق پیغمبر است . (از اقرب الموارد). نامی است که باطنیان به رسول اکرم دهند. (از بیان الادیان ).
... ادامه
664 | 0
مترادف: 1- خطيب، سخنران، سخنگو، سخنور، نطاق 2- گويا، متكلم 3- جاندار، ذي روح 4- مدرك 5- آشكار، بين
متضاد: صامت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی]
مختصات: (طِ) [ ع . ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: nAteq
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 160
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
orator | talker , speaker , talking
ترکی
hoparlör
فرانسوی
conférencier
آلمانی
lautsprecher
اسپانیایی
vocero
ایتالیایی
altoparlante
عربی
خطيب | المدعي , خطيب المواعظ , خطيب التأبين
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ناطِق" در زبان فارسی به معنای "گویا" یا "قادر به حرف زدن" است و می‌تواند به صورت اسم، صفت یا عنوان به کار برود. برای استفاده صحیح از این کلمه و قاعده‌های نگارشی مرتبط، نکات زیر را در نظر بگیرید:

  1. نگارش: کلمه "ناطِق" به صورت "ناطق" نوشته می‌شود، و حروف آن با هم چسبیده است.

  2. علامت گذاری: در صورت استفاده از نطق به عنوان اسم خاص (مثلاً در نام شخص یا عنوان خاص) باید توجه داشت که اسم‌های خاص با حروف بزرگ آغاز می‌شوند.

  3. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه با تأکید بر روی سیلاب اول آن است: ناطِق.

  4. واژه‌های هم‌خانواده: این کلمه دارای واژه‌های هم‌خانواده مانند "نطق" و "مناطق" است. توجه به معانی و کاربردهای این واژه‌ها می‌تواند به درک بهتر کلمه "ناطِق" کمک کند.

  5. کاربرد در جملات: در جملات می‌توان از "ناطِق" به عنوان صفت استفاده کرد: «او ناطق خوبی است» یا به عنوان اسم: «یک ناطق مشهور در این جلسه حضور دارد».

  6. شیوه‌های نگارشی: به طور خاص در متون رسمی و ادبی، رعایت دستور زبان و قواعد نگارشی اهمیت دارد. به عنوان مثال، قبل و بعد از "ناطِق" باید از ویرگول یا نقطه در صورت لزوم استفاده شود.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "ناطِق" به درستی و به شکل مناسبی در متن‌های خود استفاده نمایید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. ناطق با صدای رسا و دلنشینش توانست توجه همه حضار را به خود جلب کند.
  2. در کلاس سخنرانی، ناطق جوان به خوبی توانست افکار خود را بیان کند و از مخاطبان سوالاتی بپرسد.
  3. ناطق با تجربه، نکات مهمی درباره فن بیان و مهارت های ارتباطی به دانشجویان آموزش داد.

واژگان مرتبط: خطیب، سخن ران، سخن پرداز، گوینده، حرف مفت زن، ادم ناطق، اهل محاوره، متکلم، حرف زن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری