جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ناظم . [ ظِ ] (ع ص ، اِ) شاعر. آنکه سخن را موزون کند. (ناظم الاطباء). درکشنده ٔ سخن در وزن . (آنندراج ). شعرگوینده . (ناظم الاطباء). مقابل ناثر. || کسی که مروارید را به رشته کشد. (ناظم الاطباء). به رشته کشنده ٔ مرواریدها و جز آنها. (فرهنگ نظام ). || چیزی را به چیزی ضم کننده . (آنندراج ). جمعکننده . (ناظم الاطباء). جمعکننده ٔ میان چیزها. (فرهنگ نظام ). || آراینده . (آنندراج ). آرایش کننده . (ناظم الاطباء). || ترتیب دهنده . (آنندراج ).نظم دهنده . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). نسق دهنده . - ناظم جلسه ؛ آنکه نظم و ترتیب مجلس به عهده ٔ اوست . که مجلس را منظم می دارد. || بند و بست کننده . || حاکم . فرمانروا. (ناظم الاطباء). || دجاجة ناظم ؛ مرغی که خایه دارد. (مهذب الاسماء). ماکیان که تخم در شکم دارد. (منتهی الارب ) : ذوالدجاج را دجاجه ٔ ناظم شمارد. (دره ٔ نادره چ سیدجعفر شهیدی ص 69). || نام صاحب یک رتبه ٔ دولتی است که به اختلاف زمان فرق می کرده و با لفظ دیگر جفت شده لقب دولتی می ساخته مثل ناظم دفتر و ناظم الدولة. (فرهنگ نظام ). || در مدارس ، معاون رئیس و مدیر دبستان یا دبیرستان . مرتبه ای دون مدیر در مدارس . || ماهی یا سوسماری که دارای دو خط نظام باشد. (ناظم الاطباء): نظمت الضبة بیضها فی بطنها؛ صار فیه البیض نظامین فهی ، ناظم . (معجم متن اللغة). نظم السمکة و الضبة؛ اتت بانظومتین ، فهی ناظم . (اقرب الموارد). || آلتی از آلات لکوموتیو . 1- معاون
2- شاعر، شعرباف moderator, manciple, nazim رئيس جلسة، ملطف، ممتحن، وسيط، الة معدلة للسرعة، المشرف moderatör modérateur moderator moderador moderatore مدیر، تعدیل کننده، میانجی، کند کننده، ناظر
کلمه "ناظم" در زبان فارسی به معنای مدیری است که بر نظم و ترتیب یک محیط آموزشی نظارت دارد، و میتواند به معنی نظمدهنده یا تنظیمکننده نیز باشد. در استفاده از این کلمه و نگارش آن، نکات زیر را مد نظر داشته باشید:
تلفظ و نوشتار: کلمه "ناظم" با حرف "ظ" نوشته میشود. توجه به صحیح نوشتن و تلفظ آن اهمیت دارد.
نقطهگذاری: اگر "ناظم" در جملهای به کار برود، نیاز به رعایت قواعد نقطهگذاری است. به عنوان مثال:
ناظم کلاس به تأخیر آمد.
جایگاه در جمله: این کلمه معمولاً به عنوان اسم فاعل در جمله به کار میرود و میتواند به عنوان فاعل یا مفعول در جملات مختلف قرار گیرد.
ناظم به دانشآموزان نظم کیفی را آموزش میدهد. (به عنوان فاعل)
این ناظم کلاس را مدیریت میکند. (به عنوان مفعول)
قافیه و وزن: در شعر و ادبیات، "ناظم" میتواند به عنوان یک کلمه با وزن خاص به کار رود، و همچنین میتواند با دیگر واژهها قافیه شود.
جمع کلمه: جمع این کلمه "ناظمان" یا "ناظمین" است. در جمله:
ناظمان مدرسه تلاش میکنند تا نظم را برقرار کنند.
مترادف و متضاد: به عنوان یک واژه، میتوان برای "ناظم" مترادفهایی مثل "مدیر"، "رئیس"، "سرپرست" و ... را در نظر گرفت.
این نکات به شما کمک خواهد کرد تا در نگارش و استفاده از کلمه "ناظم" در جملات و متون خود، دقت بیشتری داشته باشید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
ناظم مدرسه هر روز قبل از شروع کلاسها به کلاسها سر میزند تا از آمادگی دانشآموزان مطمئن شود.
وظیفه ناظم این است که نظم و انضباط را در محیط مدرسه برقرار کند و به مشکلات دانشآموزان رسیدگی کند.
دانشآموزان برای دریافت اطلاعات درباره برنامههای جدید مدرسه همیشه به ناظم مراجعه میکنند.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: مدیر، تعدیل کننده، میانجی، کند کننده، ناظر
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر